وقتی اتفاقات بدی میافتد، دوست نداریم آنها را بهیاد داشته باشیم و دربرابر آنها مقاومت میکنیم یا آنها را نادیده بگیریم؛ ولی احتمالا داریم برعکس هدف خود عمل میکنیم.
مطالعهای جدید با هدایت دانشمندانی در تگزاس، نشان میدهد عمل ارادی فراموشکردن با افزایش درگیری قشر مغز با اطلاعات ناخواسته همراه است. بهعبارتِدیگر، برای فراموشکردن خاطرات واقعا نیاز داریم که روی آنها تمرکز کنیم. تریسی وانگ، از دانشگاه تگزاس توضیح میدهد:
برای مکانیسم فراموشی، حد متوسطی از فعالیت مغز حیاتی است. اگر فعالیت مغز خیلی قوی باشد، موجب تقویت خاطره میشود و اگر خیلی ضعیف باشد، نمیتوانید آن را تغییر دهید.
تلاش برای فراموشکردن فعالانهی خاطرات ناخواسته، فقط به پیشگیری از تجمع اطلاعات بیهوده در مغز کمک نمیکند. افزونبراین، به افراد اجازه میدهد از تجربیات دردناک و عواطفی عبور کنند که دوست ندارند بهخاطر بیاورند. این همان بخش دلخواه دانشمندان علوم اعصاب است. جارود لوییس پیکاک، یکی از پژوهشگران مطالعهی مذکور میگوید:
شاید بخواهیم خاطراتی را که موجب بروز واکنشهای ناهنجار میشوند، مانند خاطرات حاصل از ضربهای روحی را دور بریزیم تا بتوانیم در تجربیات جدید واکنش سازگارتری نشان بدهیم. پژوهشهای پیشین نشان دادهاند توانایی فراموشکردن ارادی مسائل را داریم؛ اما اینکه مغز ما چگونه این کار را انجام میدهد، هنوز سؤال است.
در پژوهشهای قبلی دربارهی فراموشی ارادی، به فعالیت مغز در قشر پیشپیشانی و مرکز حافظهی مغز یعنی هیپوکامپ توجه شده است. پژوهشگران در مطالعهای جدید، به بخش دیگری از مغز توجه کردند که قشر گیجگاهیشکمی (Ventral Temporal Cortex) نامیده میشود و به پردازش و طبقهبندی محرکهای دیداری کمک میکند.
در آزمایشی با حضور ۲۴ فرد جوان سالم، به شرکتکنندگان تصاویری از صحنهها و چهرههای افراد نشان داده شد و سپس، از آنها خواسته شد هرکدام از آن تصاویر را بهخاطر بیاورند یا فراموش کنند. در طول آزمایش، فعالیت مغز هرکدام از شرکتکنندگان را دستگاههای fMRI ثبت کرد. پژوهشگران هنگام بررسی میزان فعالیت ناحیهی قشر گیجگاهیشکمی مغز شرکتکنندگان متوجه شدند عمل فراموشکردن ارادی درمقایسهبا بهخاطرآوردن، نیروی بیشتری از مغز میگیرد. پژوهشگران در مقالهی خود نوشتند:
تصاویری که بهدنبال دستورالعمل فراموشی از قشر گیجگاهیشکمی حاصل شد، درمقایسهبا تصاویری که پس از دستورالعمل یادآوری ثبت شده بود، نشاندهندهی پردازش بیشتر در این منطقه از مغز هنگام فراموشی بودند. این افزایش در پردازش، بهویژه درمواقعی که سطح فعالیت متوسطی وجود داشت، به فراموشی بیشتری منجر میشد.
البته فراموشکردن تصویری خاص، آزمایشی آزمایشگاهی است که با عبور از خاطرات دردناک حاصل از رویدادهای تجربهشده در جهان واقعی تفاوت دارد. بااینحال، پژوهشگران میگویند مکانیسمهایی که در آنها دخالت دارند، احتمالا یکسان هستند و آگاهی از چگونگی فعالکردن آنها، مزیت بزرگی برای افرادی است که نیاز دارند چیزی را فراموش کنند. مخصوصا اینکه این یافتهها بینش طبیعی ما برای سرکوبکردن مسائل ناخواسته را بهمبارزه میطلبد و نشان میدهد برای فراموشکردن اطلاعات ناخواسته باید به آنها بیشتر توجه کنیم. وانگ میگوید:
مهمتر اینکه این قصد فراموشکردن است که موجب فعالسازی حافظه میشود. هنگامیکه این فعالیت به حدمتوسط برسد، خاطره متوقف میشود و به فراموشی آن تجربه منجر خواهد شد.
منبع: زومیت
در دنیای هالیوود، ازدواجهایی با فاصلههای سنی زیاد پدیدهی جدیدی نیستند، اما برای افرادی که ثروتمند و مشهور نیستند، قرار گرفتن در چنین رابطههایی دردسرهای زیادی دارد. شما چه زوج بزرگتر باشید و چه زوج کوچکتر، با مشکلاتی روبرو خواهید شد.
ممکن است وجه اشتراک چندانی نداشته باشید
با توجه تفاوت سنی زیادی که بین شما و همسرتان است، به احتمال زیاد سلیقهها و علاقه مندیهایتان هم با هم فرق میکند. مثلا وقتی در اتومبیلتان هستید شاید به سختی بتوانید موزیکی انتخاب کنید که هر دوی شما دوستش داشته باشید یا موضوعاتی پیدا کنید که بتوانید سر صبحانه درموردشان حرف بزنید. این تفاوتها به مرور زمان هر دوی شما را خسته و دده خواهند کرد، اما زیاد هم ناامید نباشید. همیشه راههایی وجود دارند و میتوانید زمینههای مشترکی بین خودتان پیدا کنید و به هم نزدیکتر شوید.
به عبارتی دیگر، روی تشابهات تمرکز کنید و وقتتان را صرف فکر کردن به تفاوتها و بحث کردن در مورد آنها نکنید. از آشنا شدن با دوستان همدیگر واهمه نداشته باشید و با هم دوستان جدیدی پیدا کنید. با بیشتر توجه کردن به تفاوتهایتان به نگرش جدیدی دست پیدا خواهید کرد که انگیزه بخش است و کمکتان میکند بیشتر احساس کنید در زندگی هم نقش دارید.
رابطهی شما مورد قضاوت و سوال قرار میگیرد
یکی از اتفاقهای ناخوشایندی که باید انتظار داشته باشید این است که ممکن است دیگران از شما سوالهایی بپرسند که در واقع به هیچکس جز خودتان ربط ندارد. بیشتر مردُم فکر میکنند ظاهرا غیرعادی بودن رابطه و ازدواج شما به آنها این اجازه را میدهد که درموردش اظهار نظر کنند. در نگاه چنین افرادی هر مشکلی که پیدا کنید (فرقی هم نمیکند چه باشد یا چقدر جدی باشد) بی بروبرگرد نتیجهی فاصلهی سنی زیادی است که بین شما و همسرتان وجود دارد. ضمنا جامعه نیز هنوز نپذیرفته است که یک زن جوان با مرد سن دار یا یک مرد جوان با زنی سن بالا ازدواج کند، پس اگر شما هم چنین شرایطی دارید از اینکه برداشت دیگران از دلیل چنین ازدواجی، ثروت است تعجب نکنید.
مهم این است که اجازه ندهید اظهار نظرهای نسنجیده رویتان اثر بگذارند. بیشتر مردم بیرحمند و تمایل دارند هر چیزی را که طبق روال عادی نیست قضاوت کنند، حتی اگر هیچ نکتهی قابل توجهی نداشته باشد. بهترین راه برخورد با چنین قضاوتهایی این است که به دنبال راهی ساده و مودبانه برای خاموش کردن آنها باشید. اما اگر این اظهار نظرها و قضاوتها از جانب اعضای خانوادهتان بود باید با آنها صحبت کنید و برایشان درمورد انتخابی که کردهاید توضیح دهید. هرگز اجازه ندهید کلام کسی آزارتان دهد یا کسی رابطهتان را زیر سوال ببرد. شما خودتان میدانید چرا چنین تصمیمی گرفتهاید و این تنها چیزی است که اهمیت دارد.
ممکن است مثل یک بچه با شما رفتار شود
اگر شما زوج کوچکتر در رابطهتان باشید، شاید گاهی احساس کنید همسرتان شما را آنقدر که باید جدی نمیگیرد. مثلا ممکن است شما را کنترل کند یا جوری رفتار کند که انگار از شما بیشتر میداند و میفهمد. دلایل چنین رفتارهایی میتواند گوناگون باشد؛ مثلا شاید به جوانی شما حسادت میکند، یا مشکلی جدیتر داشته باشد. اگر همسرتان مقابل دیگران از جایگاهی بالاتر و برتر با شما رفتار میکند بدون تردید مشکلی جدی در آیندهای نزدیک خواهید داشت.
بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که با همسرتان به طور جدی حرف بزنید. به او توضیح دهید که رفتارش چه احساسی به شما میدهد و سعی کنید دلایل پنهان این رفتارهایش را بفهمید. به طور کلی داشتن سن بالا همیشه هم به معنی بیشتر دانستن و عاقلتر بودن نیست، بنابراین این واقعیت که شما جوانتر از همسرتان هستید دلیل نمیشود با شما مثل یک بچه رفتار کند یا شما را دست کم بگیرد.
شاید در دیدار با اقوام و آشنایان خجالت زده بشوید
اگر دختر جوانی هستید که با یک مرد سن دار ازدواج کردهاید شاید معرفی کردن همسرتان به اقوام و دوستان برایتان کار سختی باشد، چون احتمالا از قضاوتها و سوال و پرسشهایشان واهمه دارید و خجالت میکشید. اما نباید چنین احساسی داشته باشید. آنها اگر ببینند شما دو نفر چقدر با هم شاد و خوب هستید ناخودآگاه نظرشان عوض خواهد شد.
نکتهی مهم دیگر اینکه نباید دچار تردید بشوید. نگذارید همسرتان فکر کند شما نسبت به انتخابتان شک دارید یا پشیمان شدهاید. شاید شما نتوانید دیگران را متقاعد کنید رابطهتان را عادی تلقی کنند، اما میتوانید نشانشان بدهید خودتان این رابطه را کاملا مناسب و عادی و البته راضی کننده میدانید.
برنامه ریزی برای آینده، کار سادهای نخواهد بود
شاید خیلی راحت نتوانید درمورد آیندهتان تصمیمی بگیرید، اما این مسئله همچنان بخش مهمی از رابطهی شماست. یکی از بزرگترین چالشهای ازدواج با فاصله سنی زیاد، بچه دار شدن است. قبل از ازدواج و جدی شدن رابطهتان باید در این مورد کاملا شفاف حرف بزنید و به یک نتیجهی قاطع برسید. البته فاکتورهای بیولوژیکی را نباید نادیده بگیرید، مخصوصا اگر میدانید که طرف مقابلتان بچه میخواهد و شما از نظر بیولوژیکی قادر به بچه دار شدن نیستید.
ضمنا این واقعیت را نیز باید بپذیرید که اگر شما زوج جوانتر در این رابطه هستید ممکن است روزی ناچار شوید یک پرستار تمام وقت برای همسرتان باشید. در لحظه زندگی کردن عالیست، اما نباید از واقعیتهای غیرقابل اجتناب آینده چشم بپوشید، مثلا اینکه همسر شما همیشه بسیار سندارتر از شما خواهد بود.
هر چند خیلیها میگویند سن فقط یک عدد است، اما ازدواج کردن با کسی که خیلی از شما جوانتر یا سندارتر است اغلب چالشهای زیادی خواهد داشت که کنارآمدن با آنها نیاز به صبر و تلاش زیادی دارد. کلام اخر اینکه این شما هستید که تصمیم میگیرید چه کسی شریک زندگیتان باشد، پس درمورد انتخابتان اعتماد بنفس داشته باشید و با هم روی مسائلتان کار کنید. تا مادامی که همدیگر را دوست دارید و به هم احترام میگذارید، سن واقعا فقط یک عدد خواهد بود.
منبع: برترین ها
تمرینهای ذهن آگاهی به شما کمک میکند در مقابل فشار و استرسهای روزمره، مقاومت بیشتری داشته باشید و با آرامش بیشتری به مسیرتان ادامه دهید.
ادراک و توجه، مفاهیمی هستند که ریشه در آگاهی انسان دارند؛ آگاهی از آنچه در اطرافمان رخ میدهد و آنچه انجام میدهیم. یعنی زمانی که چیزی میخوریم، به بافت، رنگ و طعمهای مختلف غذا توجه کنیم. ممکن است کمی عجیب به نظر برسد؛ ولی از آخرین باری که واقعاً لذت بردید یا خودتان را در لحظه رها کردید چقدر گذشته است؟ چگونه میتوان به ذهنآگاهی رسید؟
پیش از هر چیز باید بدانید که ذهنآگاهی، ریشه در بودیسم دارد: ذهن آگاهی یک شیوه هستی و تجربهی زندگی است.
ذهنآگاهی به معنی حضور در لحظهی حال است. این اقدام، سختتر از آن است که با تکیه به روزمرگیها حاصل شود؛ ولی درعینحال یکی از ضروریات زندگی هرروزهی شما است.
بزرگترین مانعی که بر سر راه شما وجود دارد، این است که از زمان حال غافل شوید. چه در جلسات کاری، زمان پیادهروی یا هر فعالیت دیگری، سعی کنید از همهی ذرات زندگی، حتی جوانب خستهکنندهی آن، لذت ببرید.
سؤالی که پیش میآید این است که چرا اصولاً باید ذهنآگاهی را تمرین کنید؟ ذهنآگاهی با تقویت ارادهی شما، استرس و اضطرابی را که سد راه موفقیت و دستیابی به اهداف میشوند، از بین میبرد. مؤسسهی Mindful در وبلاگ خود توضیح میدهد که چرا این تمرینها، به کاهش اضطراب شما کمک میکند:
دههی ۷۰ میلادی، یک دورهی آزمایشی مشهور و موفق به نام «کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی» برگزار شد که ثابت میکرد این تمرینها، به مقابله با افکار منفی که انسانها هر روز با آنها دستبهگریباناند، کمک میکند. درعینحال میتوان از تمرینهای مدیتیشن در کنار شناخت درمانی کمک گرفت.
و درنهایت، ذهن آگاهی با وضوح بخشیدن به دیدگاه مردم، شیوهی زندگی آنها را تغییر میدهد.
منبع: زومیت
برای کودکی که نمیتواند به آرامی بنشیند و توجه کند، بزای مدرسه آماده شود و در کلاس یا خانه تمرکزش را حفظ کند مشکلات زیادی به وجود خواهد آمد. اما این علایم همیشه به اختلال بیش فعالی- نقص توجه ربط داده نمیشوند، مشکل شاید اضطراب باشد!
اضطراب ممکن است حالتی ارثی باشد، و این حالت چندان غیر معمول نیست. در معیار تشخیصی DSM-IV-TR 4% کودکان از اضطراب جدایی رنج میبرند و 5 % از مردم از اضطراب عمومی در سراسر زندگی شان رنج میبرند.( و بسیاری از این افراد اضطرایشان را در سبکهای ارتباط نادرست با فرزندانشان، به آنها میآموزند).
تشخیص و درمان اضطراب در کودکان بسیار اهمیت دارد. از آنجا که کودک مبتلا به اضطراب اغلب علایم را به بزگسالی توسعه میدهند ، مانند اضطراب عمومی بزرگسالان، اختلال هراس، فوبیا ها، و همینطور تعدادی از اختلالات جسمی سازی شده که در آنها شکایات متعدد جسمانی بدون دلیل پزشکی وجود دارد(سردرد های متنوع، مشکلات گوارشی که البته فرد به عمد علایمی را نمایش نمیدهد).
اضطراب در کودکان در دوره هایی در طی رشد قابل انتظار هستند و این حالتها طبیعی در نظر گرفته میشوند. (برای مثال روز اول مدرسه) برخی کودکان ممکن است از کمرویی بیش از اندازه و یا دشواری در تطابق با موقعیت جدید در رنج باشند.
اضطراب عبارت است از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است. وقوع مجدد موقعیتهایی که قبلاً استرس زا بودهاند یا طی آنها به فرد آسیب رسیده است باعث اضطراب در افراد میشود.
*از علایم اضطراب میتوان موارد زیر را نام برد:
- احساس خستگی
- عصبی بودن و بیقراری
- ترس و نگرانی
- بی خوابی یا بدخوابی
-تپش قلب و تنفس نامنظم و سریع
- عرق کردن
- سردرد و سرگیجه
- مشکل در تمرکز و حافظه
- لرزش یا پرش عضلات
- تکرر ادرار
*پس برای اعتلا ی شخصیت فرزندانمان بکوشیم و به نکاتی قابل توجه، دقت نمائیم.
- علا ئم و نشانه های اضطراب در کودکان
- ظهور آشفتگی در چهره و عرق کردن
- اختلا ل در تنفس، دستگاه گوارش و معده و حالت تهوع و خستگی و بی اشتهایی
- وجود حالت خشم و دلهره و عدم احساس امنیت و اطمینان و عدم اعتماد
-بی قراری و بهانه جویی و وجود حالت یاس، بغض، کینه، خشم سریع، افسردگی و پریشانی
- ضعف در بدن و اختلا ل عصبی و حتی تیک و سرفه عصبی
- به وجود آمدن نوعی اجبار، واماندگی و بیم و هراس و احساس حسادت، گناه و دشمنی
- توقع بیجا، بی جراتی، بی تصمیمی و افکار آزاردهنده
- گاهی اوقات ضعف در حافظه و دقت، فرار از کار و عدم آسایش
- پریدن از خواب و پرسش های متعدد و پی درپی
- انجام کارها به صورت تکراری، اصرار، سماجت، دلیل تراشی و ایجاد رنج برای خود
*عوامل پدید آورنده اضطراب
1) وجود اختلا ف و درگیری در زندگی خانوادگی
کودکی که در محیط خانواده احساس امنیت و آرامش نداشته و فضای پرتنش و پردرگیری باعث عدم تعادل روحی و جسمی وی شده، به خاطر وحشت از دست دادن محبت پدر و مادر و احتمالا جدایی آنها دچار اضطراب می شود.
2) انتقاد دائم، بازخواست و سرزنش کودک
کودک و دانش آموزی که زیر ذره بین پدر و مادر و اطرافیان باشد و رفتار و نمراتش موردنظر بوده و مدام بازخواست می شود، در صورتی که قصور و کوتاهی داشته باشد مورد سرزنش قرار می گیرد و ترس از عدم موفقیت سبب اضطراب می شود.
3) مقررات دست و پاگیر در خانواده
چنانچه امر و نهی مکرر و عدم استقلا ل در انجام کارها و حتی انتخاب نوع لباس، در خانه وجود داشته باشد، کودک کم کم اعتماد به نفس لا زم را از دست می دهد و به مرور زمان مانند یک ماشین منتظر گرفتن برنامه می ماند. در انجام کارهایش دچار وسواس و دلشوره می شود و بدون کمک دیگران قادر به انجام کارهایش نخواهد بود و این امر سبب افسردگی و گوشه گیری و اضطراب وی می شود.
4) داشتن ظاهری نامتعادل و غیرمعمول
کودکی که چهره نامناسب یا اندامی نامتعادل دارد، از اینکه در جمع دیگران باشد احساس حقارت می کند. این کودک از تمسخر دیگران می گریزد و از چیز مبهمی رنج می برد و به دلیل عدم تعادل جسمی، فراری، گوشه گیر و مضطرب می شود.
5) بیماری های پی درپی کودک
کودکی که مرتبا بیمار است، ضعیف بوده و زود خسته می شود. نمی تواند فعالیت هایش را خوب انجام دهد و اعتماد به نفس ندارد و ترس از عقب ماندن از دیگران و عدم توجه سایرین به او سبب نگرانی و اضطرابش می گردد.
* راهکارهای مناسب برای رفع اضطراب و تقویت اعتماد به نفس
1) کودک را از عوامل فشار روحی دور کرده و محیط را آرام و تفاهم میان کودک و دیگران ایجاد کنیم.
2) به گونه ای رفتار کنیم که کودک بفهمد مورد پذیرش خانواده و دیگران است و دوستش دارند.
3) نیازهای مختلف کودک را حتی الا مکان مهیا کرده و زمینه های رشد کودک در فعالیت های مختلف را به وجود آوریم.
4) محیط خانه را گرم و صمیمی کنیم و از نظر عاطفی کودک را تامین نماییم.
5) به گونه ای رفتار کنیم که مفهوم نظم را درک کند و الگوهای مناسب در اختیارش بگذاریم تا به هدفش برسد.
6) به شخصیت کودک احترام بگذاریم و به او استقلا ل دهیم تا کارهایش را خودش انجام دهد.
7) کودک را از محیط های حسادت، تمسخر، توهین و تنبیه دور کنیم. غرورش را نشکنیم و در مقابل محبت افراط نکنیم و همچنین به خواسته ها و تمایلا ت نابجای او پاسخ مثبت ندهیم.
8) توسط خود کودک محیطی ایجاد کنیم که باعث آرامش روحی او شود و استراحت و تغذیه و تفریح کافی و مناسب داشته باشد.
9) در میان کودکان تبعیض قائل نشویم و اجازه دهیم حرف های خود را زده و عقده های درونی خویش را خالی کنند و سالم فکر کنند.
10) سخنان آرامش بخش و استفاده از ادبیات شادی بخش را در شیوه کاری خود بگنجانیم.
11) تلقین نکات مثبت به کودک و انجام کارهای شادی آور و قرار گرفتن در جمع و محیط های شاد و همسالا ن خوشرو و مهربان.
12) اعمال محبت کافی وترک عادت های ناروا و فراموشی و انکار غم ها و دور کردن کودک از نگرانی.
لا زم به تذکر است باید محیطی ایجاد کنیم که کودک اعتماد به نفس پیدا کند و در انجام کارها به خود متکی باشد و البته این عملکردها برای از بین بردن اضطراب به شرط همکاری خانواده و مدرسه در ایجاد محیط امن و آرامش بخش به موفقیت بیشتری دست پیدا می کند.
منبع : jamnews.ir
این روزها ازدواجهایی که تا پیش از این عجیب و غریب و غیرمعقول به حساب میآمدند، تا حدودی عادی شدهاند.
در گذشته امری کاملاً بدیهی بود که مردی جاافتاده با دختری کم سن و سال ازدواج کند اما عکس این، یعنی ازدواج نی جا افتاده با پسران بسیار جوانتر هرگز قاعده و عرف مقبول جامعه ما نبوده است. سؤال اینجاست که فاکتور «سن»، چقدر در انتخاب همسر میتواند مؤثر باشد؟ گیریم زن از شوهر بزرگتر باشد، آیا این دلیلی برای یک ازدواج ناموفق است؟ این سبک ازدواجی که این روزها در حال باب شدن است، آیا آمار روزافزون طلاق در جامعه ما را همچنان بالا نگاه خواهد داشت یا برخلاف برداشت ما، آن را پایین خواهد آورد؟
دکتر بهزادی فرد در ابتدا با اشاره به اینکه «وما وقتی اجتماع موضوعی را خوب یا بد میداند، دلیل بر حسن یا قبح حقیقی آن نیست»، این پرسش را مطرح میکند که «آیا همه با فاکتور سن و مفهوم واقعی آن آشنا هستیم؟»
سن یک عدد است
سن تنها عدد تقویمی نیست! همین که صحبت اختلاف سن در ازدواج پیش میآید، همه با توجه به تاریخ تولد نظر میدهند که دو نفر برای هم مناسب هستند یا نه؛ در حالی که روان شناسان مفهوم سن را صرفاً همان عددی نمیشناسند که تاریخ تولد ما را یادآور میشود.
دکتربهزادی فرد 4 دیدگاه برای سن تعریف میکند: «سن تقویمی»، «سن نشاط»، «سن رشدعقلی-عاطفی» و «سن فلسفی».
به اعتقاد این روانشناس رشد فلسفی که اغلب افراد بیتفاوت از کنار آن رد میشوند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. فردی که به سن رشد فلسفی نرسیده باشد در سالهای پس از ازدواج در معرض خطر تعارض قرار دارد تا اندازهای که حتی ممکن است از ازدواج خود کاملاً پشیمان شود. رشدفلسفی را در یک جمله ساده میتوان خلاصه کرد: «فرد باید شناختی از فلسفه زندگی داشته باشد و بداند از زندگی چه میخواهد؟»
دکتربهزادی فرد در تعریف سن نشاط میگوید: سن نشاط، احساسی است که فرد درباره سن خود دارد. مثلاً مردی در 40 سالگی حسی مشابه حس پسری بیست و چند ساله دارد. شرط درست بودن این احساس این است که دیگران هم دقیقاً همین نظر را داشته باشند، در زمینه سن عاطفی-عقلانی هم زمانی میتوانیم فردی را بالغ بدانیم که وابستگی بیمارگونه و شدید به خانواده نداشته و حل مسأله را بلد باشد مثلاً هنگامی که مشکل اقتصادی به وجود آمد دنبال راه درآمد دیگری باشد و بتواند در هر زمینهای در برخورد با مسائل مختلف به جای بحث و دعوا و روشهای کودکانه، روش مذاکره را در پیش بگیرد.
علیرغم اینکه نمیتوان سن تقویمی را در زمینه ازدواج ملاک قرار دارد ولی این روانشناس پیشنهاد میکند که پسران در سنین بین 20 تا 30 زندگیشان بهتر است برای ازدواج حدود 3 تا 7 سال بزرگتر از طرف مقابلشان باشند. اما در سنین 30 تا 40 سالگی اصلاً اهمیتی ندارد که مرد از زن بزرگتر باشد(حتی میتواند برعکس هم باشد و مرد از زن کوچکتر باشد). جالب است بدانید که بر اساس آمارهای قوه قضائیه تعداد طلاق در این نوع ازدواج که زن بزرگتر از مرد بوده، اتفاقاً پایینتر است. پژوهشها در این حوزه نشان میدهد، چنانچه در این دهه دختر تا حدود 5 سال بزرگتر باشد، منعی برای ازدواج وجود ندارد. البته به شرط اینکه قاعده سن نشاط و رشد عاطفی عقلانی رعایت شده باشد.
دکتربهزادی فرد دهه 40 را دههای میداند که در آن اختلاف سنی در کل اهمیت ندارد، زیرا در این دهه آنچه اهمیت بالایی دارد، پختگی است. به عبارت دیگر، در این دهه، فرد از لحاظ اجتماعی، روانی و رفتاری عملکرد متناسبی دارد و هر تصمیمی که بگیرد بدون در نظر گرفتن جنسیت قابل درک است.
دنیای مطلوب
همه دوست دارند ازدواجشان پایدار بماند و زندگی شادی داشته باشند. از این رو، اگر میخواهید ازدواج موفقی داشته باشید صرفاً به موضوع سن فکر نکنید.
دکتربهزادی فرد معتقد است: بخش زیادی از پیش آگاهی یک ازدواج خوب به هماهنگی دنیای مطلوب باز میگردد، مفهوم دنیای مطلوب خیلی ساده است اما با وجود این سادگی نباید از کنار آن راحت بگذریم.
این روانشناس ما را با چند فاکتور معمولی آشنا میکند که فرد با هماهنگی در آنها میتوانند به دنیای مطلوب خود نزدیک شوند.
او میگوید: سبک موسیقی که زن و مرد گوش میدهند، سبک فیلمهایی که میبینند، نوع تفریحاتی که میپسندند، اهمیت بسیاری دارد. اینکه هر دو طرف مسافرت را دوست داشته باشند یا مثلاً هر دو کوهنوردی را دوست داشته باشند یا به رفتن به سینما و تئاتر و کنسرت علاقه داشته باشند یا نه، مهم است. نوع غذاهای مطلوب دونفر، هماهنگی رفت و آمد کردن با دوستان یا فامیل و. همه اینها شاخصهایی هستند که با آگاهی از آنها قبل از ازدواج میتوانید تا حدودی از پایداری ازدواجتان و اینکه پیوندی موفق خواهد بود یا نه، خاطرجمع شوید. یادتان باشد که شما مسئول انتخاب خود هستید و میتوانید با پیشبینی و پیش آگاهی، دنیای مطلوب یا نامطلوبی برای خود بسازید.
منبع: سلامت نیوز
طبق نتایج یک تحقیق جدید، افراد جوان و میانسال دچار اختلال استرس پس از سانحه، با ریسک بالای سکته روبرو هستند.
به گزارش خبرنگار مهر، در این مطالعه، محققان دانشگاه کارولینای شمالی داده های پزشکی بیش از یک میلیون کهنه سرباز حاضر در جنگ های عراق و افغانستان را بررسی کردند. رده سنی این افراد ۱۸ تا ۶۰ سال بود.
از بین این تعداد ۲۹ درصد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه تشخیص داده شده بودند. هیچ یک در گذشته دچار سکته کامل یا ناقص نشده بودند.
در طول مدت ۱۳ سال پیگیری وضعیت این افراد، ۷۶۶ کهنه سرباز دچار سکته ناقص و ۱۸۷۷ تن از آنها دچار سکته ایسکمیک شدند که ناشی از انسداد جریان خون به مغز است.
محققان دریافتند کهنه سربازهای مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه ۶۲ درصد بیشتر با احتمال سکته روبرو بودند. همچنین ریسک سکته ناقص هم در انها ۳۶ درصد بیشتر بود.
همچنین مشخص شد کهنه سربازان دچار اختلال استرس پس از سانحه دارای عادات ناسالمی نظیر سیگارکشیدن و بی تحرکی بودند که موجب افزایش ریسک سکته می شوند.
اختلال استرس پس از سانحه نوعی اختلال روانی است که در بین کهنه سربازان و بخصوص مردان شیوع بیشتری دارد.
منبع: مهرنیوز
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما ، حجت الاسلام علیرضا امینی پیش از آغاز برگزاری آزمون تصدی منصب قضا سال 96 ، در نشست خبری افزود: یکی از مراحل مهم جذب قضات در دستگاه قضایی برگزاری آزمون های مختلف است .
وی گفت: سال گذشته 45 هزار نفر در آزمون های عمومی شرکت کردند که حدود 4 هزارنفر بعدا برای شرکت در آزمون تشریحی دعوت شدند که پس ازآن 2 هزار نفردر مصاحبه های علمی پذیرفته شدند و در نهایت پس از طی آزمون های مختلف و ازمایش شخصیت 270 نفر به گزینش معرفی شدند.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه ادامه داد: سال گذشته حدود نیم درصد از شرکت کنندگان در آزمون های مختلف برای جذب در قوه قضاییه گزینش شدند.
وی گفت: مراحل کار گزینش تا رسیدن به ابلاغ قضایی به این ترتیب است که این افراد پس از شرکت در آزمون عمومی و قبولی وارد مراحل بعدی می شوند و اختبارهای مختلفی درباره آنها انجام می شود.
امینی تصریح کرد: به طور متوسط حدود یک سال کار گزینش متقاضیان طول می کشد و پس از آن وارد دوره های آموزشی می شوند.
وی افزود: پس از آزمون های اختبارهای نهایی که توسط قضات باتجربه انجام می شود متقاضیان وارد مرحله گزینش شخصیت می شوند که از سال گذشته این بخش به گزینش قضات در دستگاه قضا اضافه شده است.
امینی ادامه داد: از آنجاکه قاضی باید شخصیت متناسب با کارش داشته باشد لذا احراز این مسئله بسیار دشوار است که ما با همکاری روان شناسان مختلف این مرحله را انجام می دهیم و افرادی هستند که درباره شخصیت متقاضیان اظهار نظر می کنند.
وی گفت: چنانچه فردی واجد خصوصیات شخصیتی قضاوت شناخته نشود، عدم پذیرش به شخص اعلام می شود که در صورت اعتراض گروه دیگری از روانشناسان در این زمینه اعلام نظر خواهند کرد که البته گاهی هم پرونده به گروه سوم ارجاع می شود.
امینی تاکید کرد : گزینش شخصیتی به منزله این نیست که فرد ردشده مشکل دارد بلکه به این معنی است که چنین فردی برای کار قضایی مناسب نیست.
وی افزود: سال گذشته حدود 40درصد افرادی که تمام مراحل علمی را طی کرده بودند در مرحله احراز شخصیت قبول نشدند.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه: فعالیت 11 هزار قاضی در سراسر کشور
معاون منابع انسانی قوه قضاییه از فعالیت 11 هزار قاضی در کشور خبر داد.
حجت الاسلام علیرضا امینی با اشاربه این که در حال حاضر حدود 11 هزار قاضی مشغول به کار هستند افزود: از این قضات مشغول به کار ۱۰ هزار و ۲۹۰ نفر در دادگستری های سراسر کشور، ۴۰۰ نفر در مراجع قضایی، ۲۰۰ نفر در سازمان های تابعه و ۵۰ نفر در ستاد فعالیت می کنند و کمتر از ۲۵ درصد قضات، حوزوی و سایر آنها دانشگاهی هستند.
معاون منابع انسانی قوه قضائیه گفت: پیش از برنامه پنجم توسعه، بیش از 7 هزار همکار قضایی در قوه قضائیه فعالیت می کردند، اما پس از برنامه پنجم توسعه و اجازه جذب 800 قاضی در هر سال، تعداد قضات به ۱۱ هزار نفر افزایش یافت و پنج هزار و 400 نفر از آغاز سال 90 تا سال96 جذب دستگاه قضا شده اند.
امینی تصریح کرد: نحوه جذب قضات در استان های مختلف کشور مطابق با استانداردها انجام می شود که این استاندارد براساس جمعیت و تعداد پرونده ها برای استان ها تعیین می شود؛ یعنی یک شاخص آمایش سرزمینی و شاخص دیگر تعداد پروندها است به عنوان مثال اگر در سال 90 حدود9 میلیون پرونده داشتیم اکنون بیش از 15 میلیون پرونده در دست رسیدگی مراجع قضایی است و طبق قانون برنامه پنجم توسعه هر سال باید 800 قاضی و به ازای این تعداد قاضی چهار برابر کادر اداری جذب می شدند، همچنین قضاتی به دلیل بازنشستگی یا بازخرید هر سال از مجموعه دستگاه قضایی خارج می شوند که به دلیل کمبود اعتبارات دولت، جذب کادر اداری به ازای جذب قضات انجام نشده است.
بلاتصدی بودن 50 درصد پستهای اداری دستگاه قضا
معاون قوه قضائیه از بلا تصدی بودن 50 درصد پست های اداری در دستگاه قضا خبر داد.
حجت الاسلام علیرضا امینی در نشیت خبری پیش از برگزاری آزمون قضات سال 96 افزود: در حال حاضر نسبت پرونده ها به قاضی در مجموعه دادسراها ۲۰۰ پرونده است که این متوسط کشوری است اما ممکن است برخی قضات، پرونده کمتر و برخی پرونده بیشتر در دست رسیدگی داشته باشند؛ نسبت پرونده در محاکم ۱۵۰ پرونده است که تنها با تزریق نیرو مشکل حل نمی شود و به تغییرات دیگری مانند تغییر در قوانین نیز نیاز است.
وی گفت: امسال حدود 100 هزار نفر در آزمون استخدامی امور اداری قوه قضائیه که دوهفته گذشته برگزار شد، شرکت کرده اند؛ از آنجا که طبق برنامه پنجم توسعه، به ازای هر قاضی، چهار نیروی اداری باید جذب شود، در این آزمون 6 هزار و 400 نفر جذب خواهند شد که سه هزار و 200 نفر برای سال 1396 و سه هزار و 200 نفر برای سال 1397 خواهد بود و در سال آینده آزمونی برای جذب نیروی اداری نخواهیم داشت.
امینی همچنین درباره چرایی منتشر نشدن کلید آزمون، تاکید کرد: منتشر نشدن کلید آزمون ت قوه قضائیه نیست و ما مشکلی برای انتشار کلید نداریم؛ سازمان سنجش مجری آزمون بود که این کار را نکرده است.
معاون منابع انسانی قوه قضائیه با بیان اینکه، به طور معمول سالانه ۲۵۰ قاضی بازنشسته می شوند و تعداد خروج قضات از دستگاه قضایی زیاد نیست، تصریح کرد: به دلیل نیاز قوه قضائیه، از قضات خواهش می شود در مجموعه بمانند و با إذنی که رییس قوه از رهبری دارد، همان قضات بازنشسته به شکلی در مجموعه استفاده می شوند؛ در دیوان عالی و سایر مراجع قضایی قضات بازنشسته ای هستند که فعالیت دارند.
وی ادامه داد: ااما اینگونه نیست که قضات بخواهند وکیل شوند؛ چه بسا افراد زیادی داریم که از وکالت در قالب جذب اختصاصی داوطلب قضاوت می شوند و به طور متوسط ۵۰۰ نفر از وکلای کانون یا مرکز مشاوران در سال، متقاضی جذب قضاوت می شوند.
امینی درباره طولانی بودن فرایند گزینش جذب قاضی گفت: گزینش شاخص هایی دارد که زیر نظر هیئت عالی گزینش مستقر در ریاست جمهوری و با نمایندگان دستگاه قضایی انجام می شود.
معاون منابع انسانی قوه قضاییه گفت: شاخص ی در آیتم های گزینش قضات نیست مگر اینکه فرد مشکلی مانند سوءسابقه در پرونده داشته باشد و گرایش ی افراد متقاضی در این گزینش اهمیتی ندارد.
منبع: Iribnews
براساس یک مطالعه ، در حدود 1 درصد از مردم دچار بیماری روانی هستند. این ها افرادی هستند که با بیان انواع مختلف احساسات ، به ویژه همدلی ، ناراحتی و ترس در حال کشمکش مبارزه می کنند. با این حال روانشناسان بر این باورند که آن ها می توانند مانند بقیه افراد عاشق شوند اما راه هایی که احساسات خود را بیان و ارتباط برقرار می کنند کاملاً با سایرین متفاوت است.
می دانیم که اختلالات فکری و روانی یک موضوع مبهم است ، بنابراین در این بخش از روابط عاطفی نمناک می خواهیم روشن کنیم وقتی که این افراد عاشق می شوند چه اتفاقی می افتد و اینکه آیا این تقریباً به همان اندازه رمانتیک است که برخی فیلم ها به ما نشان داده اند یا خیر.
مخرب ترین عشق
حقایقی در مورد عاشق شدن بیمار روانی
1. بیماران روانی هم می توانند فرد دیگری را دوست داشته باشند :
روان شناسان می گویند که سطوح مختلفی از اختلالات فکری و روانی وجود دارد. اگر فرد علائم شدیدی نداشته باشد ، احتمال دارد که بتواند عاشق شود. آن ها می توانند احساس تنهایی کنند و تمایل به دوست داشته شدن داشته باشند اما با این حال به دلیل عدم وابستگی احساسی و ناتوانی آن ها در پذیرا بودن یک فرد دیگر، برای شان دشوار است که یک رابطه سالم را ایجاد کنند.
2. روابط آن ها بر پایه دلایل مختلفی نسبت به روش های سنتی است:
از آن جا که بیماران روانی با ایجاد پیوند های عاطفی محکم و ایجاد صمیمیت در رابطه کشمکش هایی دارند ، آن ها احتمالاً وارد روابطی می شوند که مبتنی بر عقاید و نگرش های متداول به جهان است اما شریک آن ها باید مراقب باشد:آن ها بی نهایت خودخواه هستند و معمولاً سعی می کنند که شریک خود را تحریک کنند تا علایق خود را فدای آن ها کنند.
3. بیماران روانی ممکن است روابط صمیمی را دوست داشته باشند اما بندرت قادر به شکل گیری آن ها هستند :
بیماران روانی معمولاً به اصطلاح سبک دلبستگی اجتنابی را بیان می کنند. آن ها "به احتمال زیاد به دلیل عدم توانایی در نشان دادن همدلی و دلبستگی عاطفی به دیگران بیشتر شکست می خورند. بیماران روانی نمی توانند به دیگران اعتماد کنند و غالباً سعی می کنند از آن ها به نفع خودشان استفاده کنند.
روابط دوستانه بیمار روانی
4. بیماران روانی نمی توانند حمایت عاطفی شریک خود را تامین کنند :
روانشناسان بر این باورند که بیماران روانی زیاد احساس ترس یا اضطراب نمی کنند و از آنجا که آن ها هرگز این احساسات را احساس نکرده اند، با نشان دادن همدلی و درک احساسات دیگران مبارزه می کنند. تحقیقات نشان می دهند که بیماران روانی می توانند از افراد دیگر مراقبت کنند اما تنها در مواردی این کار را می کنند که به آن مایل باشند و رغبت داشته باشند و به اندازه کافی تلاش می کنند یاد بگیرند که چطور می توانند همدل باشند.
5. بیماران روانی روابط کوتاه مدت را ترجیح می دهند :
بیماران روانی از "استراتژی تاریخچه زندگی سریع" پیروی می کنند:آن ها ترجیح می دهند روابط کوتاه مدت و بدون وابستگی عاطفی قوی داشته باشند. آن ها به ندرت به تلاش برای ایجاد روابط بلند مدت علاقمند هستند که می تواند به طور بالقوه منجر به ازدواج شود. چنانچه در نمناک اشاره کرده ایم بیماران روانی بیشتر دوست دارند ریسک کنند و خود را در اولویت قرار می دهند که این موارد پیدا کردن شریک مناسب برای آن ها را دشوار می سازد.
روابط عاشقانه بیماران روانی
نکات مهم در روابط بیماران روانی
6. بیماران روانی می دانند چطور شریک خود را تحریک کنند و این کار را به خوبی انجام دهند:
این افراد می توانند به راحتی افراد دیگر را بخوانند و نیات آن ها را بفهمند. آن ها می دانند که چطور زیبا و جذاب باشند و در هر وضعیتی احساس راحتی کنند و این باعث می شود که آن ها به صورت عالی از افراد سو استفاده کنند. قابل توجه است که وقتی این کار را انجام می دهند احساس گناه نمی کنند:بیماران روانی خود خواه هستند و واقعاً نسبت به پریشان کردن و عواقب کارهایشان نسبت به افراد فکر نمی کنند.
7. عشق آن ها می تواند مخرب باشد :
از آنجا که بیماران روانی واقعاً نمی دانند چطور باید با افراد در سطح عمیق تعامل داشته باشند ، رابطه رمانتیک شان می تواند برای هر دو طرف مخرب باشد. به احتمال زیاد آن ها به شیوه ای آنی عمل می کنند و از نظر احساسی درست فکر نمی کنند. سو استفاده و عدم همدلی می تواند برای سلامت روانی همسر آن ها مخرب باشد و بی ثباتی و تنش در روابط را ایجاد خواهد کرد.
روابط عاشق های دیوانه
8. احساسات و نگرش آن ها می تواند در طول زمان بهبود یابد :
خبر خوب این است که بیماران روانی می توانند رفتار خود را زمانی که انگیزه کافی برای انجام این کار دارند ، بهبود بخشند. روانشناسان بر این باورند که روابط عاشقانه و برقراری ارتباط با افرادی که ابراز محبت می کنند می تواند به آن ها بیاموزد که نسبت به سایر افراد همدلی بیشتری داشته و کیفیت تعاملات اجتماعی خود را بهبود بخشند.
منبع: نمناک
گوش دادن به موسیقی هنگام فعالیت بدنی خستگی را کاهش میدهد.
به گزارش ایسنا؛ "تاثیر مداخله بیرونی (آهنگهای مختلف موسیقی) بر برخی شاخصهای خستگی جسمانی در ن جوان سالم" عنوان تحقیقی است که توسط فرناز ترابی، علیاکبر جابری مقدم، احمد فرخی و رحمن سوری انجام شده است.
در این تحقیق آمده است: اهمیت تاثیر متغیرهای بیرونی به ویژه موسیقی بر اجرای حرکتی انسان از اوایل قرن بیستم، با این فرضیه مطرح و مشخص شد که موسیقی عامل محرکی برای اجرای طبیعی است. ارتباط بین موسیقی با تغییرات فیزیولوژیکی و روانی در هنگام استراحت و فعالیت بدنی همواره نظر متخصصین پزشکی و ورزشی را در تحقیقات به خود معطوف داشته است. در برخی پژوهشها نتایج تاثیر موسیقی بر اجرای ورزشی با نشانههای بهبود وضعیت فیزیولوژیک، افزایش ضربان قلب، افزایش میزان اندورفین پلاسما، بهبود هماهنگی و عملکرد دستگاه لیمبیک و مراکز کنترل خودکار و بالطبع کاهش درد و افزایش توانایی تحمل فشار تمرین گزارش شده است.
نوع پژوهش حاضر کاربردی و روش تحقیق نیمه تجربی با دو گروه تجربی (موسیقی کلاسیک تند و کند) و گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان دختر 19-25 سال ثبت نام کننده در واحد تریت بدنی عمومی دانشگاه تهران در نیم سال اول 85-86 است.
نتایج پژوهش حاکی از آن است که زمان رسیدن به واماندگی در هر دو گروه تجربی با گروه کنترل تفاوت معنی داری داشت. از سوی دیگر بین میانگین گروههای تجربی اختلاف معنیداری مشاهده نشد. براین اساس مشخص میشود که استفاده از موسیقی کلاسیک صرفنظر از آهنگ و ضرب آهنگ، زمان رسیدن به واماندگی را افزایش میدهد و بروز خستگی را به تاخیر میاندازد و از افزایش بیشتر ضربان قلب جلوگیری میکند.
براساس نتایج برخی پژوهشها، پخش موسیقی هنگام تمرین آثار ناراحت کننده ناشی از فشار تمرین را در ذهن آزمودنیها کاهش میدهد، در حالی که در صورت حذف عوامل شنیداری نظیر موسیقی و دیداری ممکن است توجه به فشار کار درونی معطوف شود و توانایی تحمل خستگی کاهش یابد. این آثار با تغییرات افزایشی میزان سروتونین و کاهش دوپامین در مغز هنگام اجرا در شرایط پخش موسیقی ارتباط دارد.
ارتباط بین موسیقی با تغییرات فیزیولوژیکی و روانی در هنگام استراحت و فعالیت بدنی همواره نظر متخصصین پزشکی و ورزشی را در تحقیقات به خود معطوف داشته است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد میزان بارکاری هنگام رسیدن به حالت واماندگی و همچنین ضربان قلب سرحد واماندگی در گروههای تجربی به طور معنیداری بیشتر از آزمودنیهای گروه کنترل بوده است. گرچه میانگین این مقادیر در گروه موسیقی کلاسیک تند، بیشتر از آزمودنیهای گروه موسیقی کند بوده است، این اختلاف معنیدار نیست. این یافتهها نشان میدهد شنیدن موسیقی هنگام اجرا، صرفنظر از آهنگ و ضرب آهنگ آن موجب تاخیر در بروز خستگی و افزایش عملکرد میشود.
در برخی پژوهشها آثار موسیقی با توجه به ضرب آهنگ (تعداد ضربهها در دقیقه) نشان میدهد موسیقی با ضرب آهنگ تند ضربان قلب، فشار خون سیستولی، واکنشهای سطحی سریع و دامنه تنفس را افزایش میدهد. در صورتی که موسیقی با ضرب آهنگ کند یک دوم میزان و حجم این متغیرها را کاهش میدهد.
از دیدگاه عصبی – عضلانی نیز میتوان بیان کرد که هر محرک بیرونی نظیر موسیقی در هنگام اجرای فعالیت جسمانی میزان آتشباری نرون در مراکز اولیه حرکتی را افزایش میدهد و در نتیجه بار کاری از طریق انقباضات عضلانی قویتر، حتی در شرایط خستگی افزایش مییابد. در نهایت با توجه به این که تمرین به مدت شش هفته اجرا شده و صرف نظر از مداخله موسیقی، سازگاریهای تمرینی در همه افراد رخ داده است، ولی این نکته شایان ذکر است که آثار تمرین در شرایط پخش موسیقی بر تحمل خستگی بارز بوده است.
به طور کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داد آثار موسیقی بر شاخصهای بروز خستگی جسمانی نظیر زمان رسیدن به واماندگی، ضربان قلب و بارکاری هنگام واماندگی اثر افزایشی دارد. به طوری که آزمودنیها قادر میشوند فشار بیشتر را از طریق کاهش درک فشار تحمل کنند. از سوی دیگر نیز گرچه میانگین متغیرهای تحقیق در گروه موسیقی تند بالاتر از گروه موسیقی کند است، آثار نوع موسیقی بر متغیرهای اجرایی در این پژوهش از نظر آماری معنیدار نبود. پیشنهاد میشود در پژوهشهای بعدی تاثیر موسیقی در ورزشکاران حرفهای آزمایش شود.
منبع: تبیان
خاطرات بد گذشته از جمله مواردی است که اگر در ذهن فرد باقی بماند اثرات بدی را بر زندگی او می گذارد. پس باید برای فراموش کردن هر چه زودتر خاطرات بد تلاش کند و زندگی آرام و زیبایی داشته باشد.
مهم نیست گذشته چه بلایی بر سر شما آورده است به آینده امیدوار باشید در این احساس حقیقتی وجود دارد، چون این تنها یک پیام روایی از جهل و خوشبختی نیست شخصیت ما مجموع تمام اتفاقات زندگی خوب، بد … و حتی زشت است.
اتفاقات دردناکی که در طول زندگی متحمل شده ایم، می تواند در خاطرات ما وجود داشته باشد به روشی که حتی از آن آگاه نیستیم، حتی اگر احساس کنیم که ما به راه خود ادامه داده ایم.
روانشناس به گذشته به عنوان یک کلید اصلی برای درک شخصیت فعلی تکیه کرده انداما سوالاتی که ما در این بخش از نمناک می خواهیم این است "می تواند خاطرات بد گذشته را برای همیشه حذف کرد؟ اگر اینطور است، چطور از شر این خاطرات بد خلاص شویم؟
از شر چیزهای ملموس خلاص شوید:
اگر با خاطرات بد به طور پیوسته بمباران شده اید بخاطر چیزهایی که بالاجبار و پیوسته می بینید آنها را دور بریزید مثلا، اگر می خواهید بدانید چطور خاطرات یک رابطه بد را از بین ببرید، به اطراف خود نگاه کنید.
فراموش کردن خاطرات بد با روانشناسی
روی خاطرات بد تمرکز نکنید:
هر چه بیشتر روی چیزی تمرکز کنید که در واقع سعی دارید آن را فراموش کنید، احساسات منفی بیشتری خواهید داشت. حتی اگر تمرکز روی خلاص شدن از خاطرات بد باشد چون هنوز بر روی خاطرات ، ناخود آگاه متمرکز هستید.
برای اینکه واقعا این خاطرات بد را کنار بگذارید، باید از جلب توجه آن ها به خود صرف نظر کنید تمرکز خود را روی افکار و خاطرات مثبت تغییر دهید این قدرت را دارید که ذهن خود را آموزش دهید تا هر بار که احساس منفی می کنید به چیز شاد و زیبایی فکر کنید.
تغییر حافظه:
برای پاک کردن یک حافظه بد، سعی کنید آن را به یاد بیاورید در حالی که از خودتان لذت می برید. برای این که این کار موثر باشد، باید درد را تحمل کنید و خاطرات را به یاد آورید و شخم بزنید بنابراین احساس خوشایند را مختل نمی کند این تمرین مثبت ذهن شما را به احساس شادی و آرامش در مورد حافظه بد می کشاند کاری را انجام دهید که شما را خوشحال کند
تنظیم احساسات و واکنش های خود نسبت به حافظه:
اگر چه نمی توانید رویدادهایی را که به شما خاطرات بد می دهند تغییر دهید، اما می توانید روش خود را تغییر دهید و نسبت به آن واکنش نشان دهید. هر بار که حافظه را به یاد می آورید، احساس استرس، ترس و اضطراب دوباره ظاهر می شود زیرا به ذهن و بدن شما گفته می شود که این احساس را در نتیجه این خاطره احساس کنند.
پس چطور می توان خاطرات را محو کرد؟ پیش از این هم در نمناک گفتیم که برای این منظور برخی تمرینات تنفسی را امتحان کنید تا به شما در آرامش کمک کند و اجازه دهید کل بدن شما آرام شود نفس عمیق بکشید و عمیق تر دم ، بازدم انجام دهید.
نفس عمیق برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته
انجام توصیه های مذهبی :
آزاد کردن روح اساسا یک تمرین تزکیه نفس در ذهنتان است که به شما کمک می کند یک خاطره بد را رها کنید برای اجرای یک خبر رسمی، باید حافظه بد خود را به عنوان یک عکس تصور کنید. جزئیات مربوط به عکس را با تمام خاطرات منفی از تجربیات ضربه روحی که می خواهید فراموش کنید، اضافه کنید.
خاطرات بد را با خاطرات جدید جایگزین کنید:
اگر بتوانید ذهن خود را با تجربیات مثبت پر کنید، به از بین بردن خاطرات بد کمک خواهید کرد. خاطرات جدید شما جای خاطراتی را می گیرند که شما می خواهید فراموش کنید برای انجام این کار می توانید چیزهای مختلفی را امتحان کنید، مثل درگیر شدن با یک گروه جدید از مردم، انجام یک سرگرمی جدید در هنر و ادبیات و یا حتی یک شغل جدید می توانید به ذهن خود کمک کنید که بر فعالیت های جدید متمرکز بماند
این خاطرات را برای همیشه پاک کنید:
به یاد داشته باشید که خاطرات بد شما برای همیشه می تواند با کمک یک هیپنوتیزم انجام شود هیپنوتیزم، روشی صحیح و موثر برای حذف دائمی خاطرات ناخواسته از ذهنتان است هیپنوتیزم به ذهن نیمه هشیار شما کار می کند، به جای ذهن فعال و متفکر شما، که به پاک کردن حافظه از ریشه کمک می کند.
هیپنوتراپیست ابتدا یک وضعیت بسیار آرام را در ذهن و بدن شما ایجاد خواهد کرد و سپس آن ها با شما کار خواهند کرد تا واکنش خود را به حافظه تنظیم کنید، و آن احساسات منفی که به آن متصل هستند. در پایان، پس از پردازش احساساتتان حافظه بی ربط و فراموش می شود.
هیپنوتیزم برای فراموش کردن خاطرات بد
فراموش کردن حافظه ناخواسته:
با سرکوب حافظه انتخابی، این تصور وجود دارد که یک فرد می تواند به طور تعمدی یک حافظه بد را با روش های درمانی خاص مسدود کند. با این حال، این روش فقط یک حافظه را سرکوب می کند، به جای آن که آن را پاک کند، بنابراین به احتمال زیاد دوباره ظاهر می گردد.
فراموشی ایجاد کردن
فراموشی با مواد مخدر مانند میدازولام ،تریازولام و دیازپام می تواند به ذهن شما کمک کند خاطره هایی را از دست بدهید که می خواهید فراموش کنید فراموشی ناشی از دارو اغلب زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که بی حسی یک گزینه عملی به عنوان درمان برای بیمارانی است که تحت یک روش پزشکی آسیب دیده قرار دارند.
اختلال عملکرد مولکولی مغز:
ذخیره حافظه در نتیجه الگوهای سیناپسی مغز وجود دارد تغییر الگوی مکانیسم های مولکولی مغز شما می تواند وجود حافظه را به طور کامل مختل کند و در نتیجه چنانچه در نمناک اشاره شده است به وسیله ای موثر برای نحوه پاک کردن خاطرات تبدیل شود.
بهترین روش های فراموش کردن خاطرات بد گذشته
فرآیند یکپارچگی حافظه را متوقف کنید:
زمانی که یک خاطره را به یاد می آورید، آخرین باری را که این رویداد را به یاد دارید را به یاد می آورید و نه خود رویداد این بهترین زمان برای تنظیم حقیقت در حافظه شماست پس هرچه سریعتر از یاداوری خاطرات بد دور شده و این فرآیند را متوقف سازید.
تکنیک های کمک به خود را امتحان کنید:
EFTs، یا تکنیک آزادی احساسی، تمرین های خود کمکی را با استفاده از تکنیک فشار روانی برای کمک به رها کردن حافظه ناخواسته بدون استفاده از دارو انجام می دهند اما اندازه گیری موفقیت این روش ها دشوار است.
حرف آخر
ساده ترین و بهترین پیشنهاد علمی و روانشناسی برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته زندگی در حال است پس برای رهای هرچه سریعتر از این خاطرات اتصال روحی روانی خود را از گذشته قطع کرده و در حال زندگی کنید.
در صورت نیاز به مشاوره روانشناسی بهتر است ابتدا ویژگی های یک دکتر روانشناس خوب را بدانید. در سایت دکتر بهشتیان مقاله ای در این زمینه وجود دارد که توصیه می کنم این مقاله را مطالعه کنید.
منبع : نمناک
در ازدواج باید با مطالعه و براساس معیار های حقیقی؛ همسر را انتخاب کرد
همه خانواده ها بر این باورند که ازدواج را نباید سرسری گرفت بلکه باید با مطالعه و براساس معیار های حقیقی؛ همسر را انتخاب کرد. از همین روست که مشاوره قبل از ازدواج با یک متخصص یا یک مشاور خبره که در امور خانواده از اطلاعات امروزی برخوردار است امر مهمی به نظر می رسد.
اگر در آستانه ازدواج هستید بهتر است سری هم به دفاتر مشاوره ازدواج بزنید. این روزها کارشناسان بسیاری توصیه می کنند که زوج های جوان قبل از آغاز زندگی مشترک حتماً بامشاور معتمد م کنند. بی شک زندگی مشترک افقی روشن و جلوه گاهی زیبا برای تولدی دوباره است مشروط بر آن که وجوه ضروری این اشتراک، یعنی توانایی ها و مهارت های خاص و سازنده، در تفکر، بینش و عملکرد انسان رویت و ملاحظه شود.
مشاوره قبل از ازدواج گامی در جهت زندگی بهتر
سن ازدواج عامل مهمی است که میتوانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمیتواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
اگر زوجین قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنند این امر به زندگی بهتر و دوام آن کمک شایانی خواهد کرد. مشاوره قبل از ازدواج به عنوان مهم ترین نکته ای است که به افراد کمک می کند واقع بینانه به ازدواج نگاه کنند و از هرگونه احساسات غیرعقلانی بپرهیزند چراکه پایه و اساس ازدواج بر مبنای معیار های عقلانی استوار است.
جوانان بسیاری در زمان عقد یا نامزدی یا آشنایی قبل از ازدواج؛ یک زندگی ایده آل و بدون هرگونه اختلاف و درگیری را تصور می کنند و با چنین دیدگاهی بر این باورند که بین شان 100 درصد تفاهم وجود دارد، غافل از این که در نخستین مشکلی که برایشان هنگام زندگی مشترک به وجود می آید، آرمان ها و رویاهایشان به یکباره فرو می ریزد و سریع از زیر بار مسئولیت زندگی مشترک شانه خالی می کنند و تصمیم به جدایی می گیرند.
به همین لحاظ مراجعه به مشاور قبل از ازدواج روند مطلوبی در شناخت فرد مقابل و شناخت خود فرد به هنگام قرار گرفتن در چالش های دونفره را ایجاد کرده و شناختی نسبی از شرایط روحی، فکری، اجتماعی هر دو نفر به آنها داده و درصد موفقیت زندگی زیر یک سقف آنها را بیان میکند. در همین راستا مشاوران به مراجعه کنندگان خود توصیه هایی می کنند. طبیعتاً افراد به لحاظ شرایط خانوادگی و تربیت دارای فرهنگ و مسائل اخلاقی خاص هستند. بنابراین توجه به مسائل زیر هنگام ازدواج اامی است:
1- در انتخاب همسر عجله و شتاب نکنید. این امر را با بررسی و تحقیق انجام دهید.
2- چنانچه پدر و مادر و خانواده های وابسته، سختگیری کنند برای متقاعد کردن آنها از مشاوره ازدواج خانواده کمک بگیرید.
3- در انتخاب همسر پس از بررسی معیار های طرف مقابل، وضع خود را با وی مقایسه کنید و در صورت هماهنگی تصمیم گیری کنید. یعنی باید دختر یا پسر هنگام ازدواج سراغ موردی بروند که حداقل اختلافات فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی و. را با خود و خانواده اش داشته باشند تا زندگی شان پایدار باقی بماند. همچنین مشاوران اختلافاتی را که ممکن است بین خانواده های داوطلبان ازدواج به وجود بیاید به آنها گوشزد می کنند و در واقع اختلافات را برای آنها ترسیم می کنند تا با چشم باز برای زندگی مشترک تصمیم بگیرند.
مشاوره قبل از ازدواج دریچه ای است که به سوی شناخت از یکدیگر گشوده می شود
صداقت داشتن دو طرف در حضور مشاور
مشاوره قبل از ازدواج دریچه ای است که به سوی شناخت از یکدیگر گشوده می شود. سوالات قبل از ازدواج اگر بر اساس معیارها و شرایط مناسب انجام شود و فرد مشاوره دهنده از آگاهی و اطلاعات کافی برخوردار باشد، به دو طرف کمک زیادی خواهد کرد. بنابراین دو نفری که برای مشاوره مراجعه می کنند، باید با صداقت کامل مسائل خود را با مشاور در میان بگذارند و به عبارتی تسلیم مشاور باشند و به این نکته توجه داشته باشند که مشاوران هیچ گاه توصیه به ازدواج نمی کنند، همان طور که توصیه به طلاق نمی کنند.
در واقع آن ها با استفاده از تعاریف و فرمول های علمی و بررسی مولفه های تاثیرگذار در ازدواج، مسائل پیش روی جوانان را به آنان یادآوری و درصد موفقیت یک ازدواج و ریسک های آن را گوشزد می کنند. مشاوران هیچ گاه اطلاعات خصوصی افراد را در اختیار طرف مقابل نمی گذارند بلکه دو طرف را متوجه تناقض ها می کنند، بنابراین بهتر است جوانان قبل از ازدواج از مشاوران حاذق حوزه خانواده کمک بگیرند.
در سالهای اخیر مشاوره قبل از ازدواج به یک فرآیند تخصصی تبدیل شده که البته در همه جای دنیا مرسوم است. اهمیت این مشاوره زمانی مشخص می شود که به این نکته توجه داشته باشیم انسان ها از یکدیگر شناخت کافی ندارند، بنابراین به منظور دستیابی به این شناخت برای ازدواج به کمک مشاور نیاز داریم.
از آنجا که ازدواج تولد اختیاری است و فرد به اختیار خود تصمیم به تشکیل زندگی مشترک می گیرد. بنابراین یک روانشناس خوب و مشاور حاذق می تواند به فرد در انتخاب احسن کمک کند.
چگونگی بررسی ملاکهای ازدواج سالم توسط مشاور
اگر زوجین قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنند این امر به زندگی بهتر و دوام آن کمک شایانی خواهد کرد. مشاوره قبل از ازدواج به عنوان مهم ترین نکته ای است که به افراد کمک می کند واقع بینانه به ازدواج نگاه کنند و از هرگونه احساسات غیرعقلانی بپرهیزند چراکه پایه و اساس ازدواج بر مبنای معیار های عقلانی استوار است.
مشاوره قبل ازدواج در اولویت اول به روشن ساختن ملاکهایی میپردازند که برای داشتن یک انتخاب مناسب در ازدواج ضروری هستند. عدم توجه به تعیین چنین ملاکهایی و ارزش گذاری و اولویت بندی نامناسب آنها اغلب موجب ناکامیهای بعدی میشوند. بر این اساس در مشاوره قبل از ازدواج تلاش میشود ملاکهای افرادی که قصد ازدواج دارند بررسی شده و راهنمایی لازم در مورد نظر داشتن ملاکهای مناسب ارائه گردد.
سنجش آمادگی طرفین برای ازدواج
سن ازدواج عامل مهمی است که میتوانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمیتواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس لازم به نظر میرسد میزان آمادگی سنی ، روانی و اجتماعی طرفین مورد بررسی قرار گیرد. بطوری که عدم پختگی روانی ، عاطفی ، جسمانی و اجتماعی طرفین مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و روشن است رسیدن به سن و سالی که از لحاظ اجتماعی مناسب برای ازدواج به نظر میرسد به تنهایی قابل تکیه کردن نخواهد بود چرا که افراد مختلف در سنین متفاوتی به پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج میرسند. یک فرد 25 ساله ممکن است از پختگی و رشد و تکامل روانی ، اجتماعی و عاطفی برخوردار باشد در حالیکه فرد دیگری در سن 35 سالگی چنین آمادگی را نداشته باشد.
قطعا موارد بی شماری هستند که یک مشاور با توجه به روحیات و خصوصیات افرادی که در مقابل او قرار میگیرند، گزینش می کند و این تست ها برای هر شخص با فرد دیگر متفاوت است. اما آنچه که نتیجه کار مشاور را در مورد همه مراجعان یکسان نشان می دهد، کمک در یک انتخاب موفق و شایسته برای تمام افرادی است که قدم در راه ازدواج گذاشته اند.
در این نوشتار قصد داریم تا به یک معضل فکری که ذهن بسیاری از نوجوانان را به خود درگیر کرده پاسخ دهیم. این مسئله پاسخ به سوال «نوجوان سالم کیست؟» است. در طول این نوشته به شرح این موضوع میپردازیم. در همین اول کار ضروریست بیان کنیم: هدف و مقصود از نوجوان سالم، نوجوانی است که از نظر روانی فردی سالم باشد، همچنین روش های کنترل هوش هیجانی کودکان و نوجوانان را از دست ندهید.
ویژگی های نوجوان سالم:
بسیاری از نوجوانان، تضادها و دگرگونیهای زیادی در این مدت تجربه میکنند اما نباید از راه اصلی خود، دور شوند و نباید تغییرات مانع هدف اصلی او شود. نوجوانی که به او نوجوان سالم میگویند، پیش از هر عملی خوب فکر میکند و در انجام آن کار تنها از احساساتش پیروی نمیکند، یعنی عقل خود را فدای احساسش نمیکند.
ویژگیها و صفات "نوجوان سالم" چیست
1. ایمان و اعتقاد به خدا:
نوجوان سالم هیچگاه نباید ایمان و اعتقاد به خدا را از یاد ببرد، چرا که خدا، جهان نامتناهی را خلق و قدرت زندگی به انسان ها عطا کرده، او بسیار مهربان و رئوف است، مثل و مانند ندارد و در تمامی افعال روزانه، یاری دهنده ماست.
2. تکریم و احترام به والدین و کسانی که سن بالاتری دارند:
طبق حدیثی که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده، ایشان فرمودهاند: و اما حق مادرت این است که آگاه باشی تو را چگونه حمل میکرد در حالی که هیچکسی تو را اینگونه حمل نکرده، بله مادرت تو را درون شکم خو حمل کرد و عصاره قلبش را به تو هدیه داد که هیچکس به دیگری نمیدهد ، او با تمام وجود از تو حفاظت کرد و از اینکه بماند ترسی نداشت، زیرا تمام دغدغهاش ماندن تو بود، او هیچ نگرانی از گرما نداشت، اما تمام تلاشش، ایجاد سایه برای تو بود.
برای تو از خواب خوش چشم پوشید و تو را از سرما و گرما در امان داشت، تمامی این زحمات برای این است که تو برای او باشی، هر چند در توانت نیست که حق او را شکرگزار باشی، فقط با کمک و لطف خدا میتوانی شکرگزار او باشی.
3. اراده و کوشش برای رسیدن به موفقیت
عوامل حرکت صعودی یک کشور موارد مختلفی است و نمی توان تنها به ذکر یک مورد بسنده کرد و دیگر موارد را نادیده گرفت. ترقی و پیشرفتی که در زمان حال در جامعه ما یا دیگر جوامع بوجود آمده به خاطر کوششهای بی وقفه تک تک افراد آن جامعه است. اگر کشوری مثل ژاپن در علوم گوناگون پیشرفت میکند و در زمینههای مختلف، حرفهایی برای گفتن دارد، به علت کوششها و زحمات تمامی افراد جامعه است. در توان هیچکس نیست که تمام پیشرفتها را به نام خود ثبت کند و تنها میتواند خود را جزئی از این موفقیت ها بداند.
برخی از مواقع برای رسیدن به پیشرفت، حرف از امکانات و منابع مالی به میان می آید. ثروت و امکانات میتواند زمینه ساز، موفقیت باشند اما عامل اصلی محسوب نمی شود. بسیاری از کشورها، غنی از منابع زمینی نیستند اما با بهره بردن از نیروی عقل و کوشش فراون، توانسته اند روز به روز وضعیت کشور خود را بهبود بخشند و به نقطه اوج تکنولوژی برسند.
مقالات کاربردی برای افزایش دانش و مهارت در زندگی.
4. برگزیدن دوست و رفیق مناسب:
رفت و آمد و ارتباط با دوستان سالم و با خدا، باعث ارتقا شخصیت جمعی و بالا رفتن ارزش و اخلاق معنوی در فرد میشود. برگزیدن هم نشینانی که از لحاظ درسی و اخلاقی در سطح خوبی قرار دارند، از مهمترین عوامل موفقیت در آینده فرد میباشد. با رفیقان مناسب و قابل اطمینان می توان در بخشهای گوناگون ارتباط گرفت و در زمینه های مختلف همکاری کرد.
البته دورهمیهای دوستانه می تواند به نوجوان در راستای تقویت روحیه اجتماعی، اخلاقی و سطح نگاه به مسائل روزمره کمک کننده باشد. اما به شرطی که دوستان نوجوان مانند این حدیث باشند: مومن آینه برادر مومن دیگر است و باید در پوشاند عیبهای همدیگر سعی و کوشش کنند، چرا که، تلاش در جهت پوشاند عیوب دیگران موجب ارتقای خلق و خوی فرد نیز میشود. از جهتی همنشینی با افرادی که درون مایه ضعیفی دارند به طور معمول باعث گرفتاری و انحراف فرد میگردد. رفیق منحرف آینده فرد را به کلی به تباهی میکشاند و او را در راه کژی، خلاف و فساد اخلاقی سوق می دهد که انتهایی ندارد و روز به روز پایینتر سقوط میکند.
5. رعایت بهداشت فردی و اجتماعی:
بهداشت فردی در واقع، تشکیل شده از راه و روشهایی برای جلوگیری از تولید یا انتشار بیماریها و پاک نگهداشتن اعضای بدن.
راحتترین عمل برای رعایت بهداشت، شستن دست ها و تمام بدن است. البته تمییز نگه داشتن مو، ناخن و شستن لباسها هم میتواند در زمره آسانترین اعمال قرار بگیرد و سلامت و بهداشت فرد را تا حد زیادی حفظ کند.
بهداشت فردی از اصلیترین موارد سلامت فرد و سلامت جامعه است. با رعایت موارد معمولی و آسان در زندگی روزمره میتوان از بسیاری از مشکلات و مسائل جلوگیری کرد. بهداشت اجتماعی مانند: به تن کردن البسه پاکیزه، کوتاه کردن مو و دیگر موارد است.
6. انجام تفریحات سالم
فرد نوجوان برای رشد و رسیدن به کمال روحی و جسمی هم به انجام کارهای بدنی نیاز دارد و هم به شور و نشاط روح. تفریحات سالم می بایست به نحوی برای جوانان مهیا شوند که هم زمان آنان را پر کرده و هم آنها را از بیکاری و سرگردانی حفظ کند همچنین موجب ارتقا جسم و روح آنان شود. طبق حدیثی که از حضرت علی علیه السلام روایت شده ایشان دو نوع سرگرمی را ذکر کرده اند: "علـِّموا اولادکم ، السباحة و الرمایة."
" هیچکس لیاقت اشک ریختن ندارد، کسی که این لیاقت را داشته باشد، باعث آن نخواهد شد"
لازم است بدانید که چقدر خندیدن برای روح و جسم مفید است.
7. مسئولیت پذیری
یک نوجوان سالم در همه حال از مسئولیت استقبال میکند و از زیر مسئولیتهای خود شانه خالی نمیکند. نوجوانی که از نظر شخصیتی سالم است، دارای ویژگیهای خواستن/ دانستن/ توانستن است. هیچگاه در انتظار چیزی نیست. او هیچوقت دیگران را مسبب شکست های خود نمی داند. بلکه تنها خود و نوع دیدگاهش را عامل شکست های خود دانسته و به خوبی از تمام شکستها به عنوان پلی برای موفقیتهای آینده استفاده میکند.
ابزارهای توانایی نوجوان سالم
نوجوان سالم حتما ابزار زیر را در جعبه ابزار توانایی ها و مسئولیت های خود دارد:
• از خود اطلاعات و آگاهی دارد و در اصل با تمامی نکات مثبت و منفی خود آشنایی دارد.
• وی دارای شخصیتی آراسته، با ادب و وجدان است.
• از یک نیروی تخیل قوی درونی استفاده میکند که اهداف دست نیافتنی را، دست یافتنی می بیند.
• دارای اراده قوی است. مسائل و مشکلات نمی توانند او را از رسیدن به اهداف خود بازدارند.
دکمه کنترل یک "نوجوان سالم"
ممکن است نوجوانان بر اثر همنشینی با دیگران دچار شک و تردید شده و رفتارهای اشتباهی از خود نشان دهند. نوجوان سالم با آگاهی کامل مسئولیت تمامی کارهای خود را برعهده میگیرد. نوجوان در ذهن خود در پی یک دکمه بزرگ به اسم کنترل است در زمان بروز یک رفتار غلط، از ادامه آن پیشگیری میکند. به عبارت صحیحتر نوجوان سالم خود را کنترل میکند. توصیه می شود برای افزایش تمرکز این روش ها را در کودکان و نوجوانان امتحان کنید.
یک متخصص روانشناسی ضمن تشریح وظایف و عملکرد متخصصان مختلف حیطه روانی گفت: در حال حاضر متخصصان زیادی همچون مشاور، روانشناس، روانپزشک یا متخصص مغز و اعصاب در حیطه روان انسانها فعالیت میکنند و همین موضوع موجب سردرگمی نیازمندان به خدمات روانشناسی و مشاوره در کشور شده است.
گوهریسنا انزانی در گفت وگو با ایسنا اظهارکرد: امروزه همزمان با رشد و پیشرفت دنیا، تغییرات زیادی در حال اتفاق افتادن است؛ تغییراتی که زمینهساز تفاوت میان والدین و فرزندان و از سویی دیگر موجب افزایش مشکلات فردی و اجتماعی، آسیبهای روحی و روانی شده است که اگر متوقف نشوند جامعه را دچار آسیبهای اجتماعی مانند طلاق، خودکشی، اعتیاد، ترک تحصیل و . اشتباه میکنند.
وی با بیان اینکه در جامعه امروزی مشاوره از اهمیت بالایی برخوردار است، گفت: با تخصصی شدن تمامی علوم نیاز به مشاوره و روانشناسی در کشور افزایش یافته است.
به گفته دکتر انزانی با پیشرفت جامعه برچسب زنی به کسانی که از خدمات مشاوره ای استفاده میکنند کاهش پیدا کرده است و دیگر جامعه افرادی را که به مشاور یا روانشناس مراجعه میکنند را «دیوانه» خطاب نمیکند. این دیدگاه باعث شده است تا افراد بیشتری برای پیشگیری یا رفع مسائل زندگی خود با سهولت بیشتری از خدمات روانشناسی و مشاوره بهرهمند شوند.
این متخصص روانشناسی با بیان اینکه روانشناسان یا روانپزشکان بدون قضاوت و بدون درگیر کردن احساسشان میتوانند راهکارهای منطقی و مناسبی را به مراجعان خود ارائه کنند، تاکید کرد: با توجه به شرایط کنونی جامعه، به نظر میرسد نیازمندان به متخصصان روانشناسی اغلب اوقات در این سردرگمی که در چه حیطهای باید از چه متخصصی خدمات روانی دریافت کنند به سر میبرند زیرا متخصصان زیادی همچون مشاور، روانشناس، روانپزشک یا متخصص مغز و اعصاب در حیطه روان انسانها فعالیت میکنند به همین دلیل باید بتوان تعریف دقیقی از کارکرد هر رشته داشت تا در صورت بروز بحران، افراد آگاه باشند که باید از چه متخصصی کمک بگیرند.
انزانی افزود: بخشی از جامعه نوع تخصص متخصص مغز و اعصاب با متخصص اعصاب و روان و روانشناس را با مشاور اشتباه میگیرند این درحالیست که متخصص مغز و اعصاب در زمینه بیماریهای مغز و اعصاب بر سیستم مرکزی اعصاب و اعصاب محیطی تخصص دارد و بیمار در صورت بروز مشکلاتی مانند سردرد، اختلالات خواب، مشکلات عروقی، مغزی، ام اس، صرع، پارکینسون یا سکته باید به او مراجعه کند.
وی در ادامه گفت: از آنجایی که متخصص مغز و اعصاب با متخصص اعصاب و روان به کرات اشتباه گرفته میشود، باید توجه کرد که متخصص اعصاب و روان یا روان پزشک در تشخیص، ارزیابی، درمان و پیشگیری اختلالات رفتاری، عاطفی و ذهنی تخصص دارد. او تنها کسی است که میتواند دارودرمانی انجام دهد و در صورت نیاز بستری فرد در بیمارستان روانپزشکی، هماهنگیهای لازم را انجام دهد و گاهی از شوک درمانی یا سایر درمانهای روانپزشکی کمک میگیرد. در واقع متخصص اعصاب و روان روانپزشکی است که دوره عمومی پزشکی را گذرانده سپس تخصص در زمینه روانپزشکی را کسب کرده است و برای اختلالاتی همچون افسردگی، اضطراب، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی، وسواس و. راهکارهای مناسب را ارائه میدهد این درحالیست که روانشناسی علم مطالعه ذهنی و کارکرد ذهنی احساسات، هیجانات، انگیزش و رفتار انسان است.
انزانی تاکید کرد: روانشناسان در مورد هر مسئلهای از منبع علمی و پژوهشی استفاده میکنند. در واقع تغییر رفتار، رشد و درمان فرایندی مداوم، مستمر و طولانی مدت است که باید با تلاش خود فرد برای توانگری و خودسازی دائم انجام شود. تکنیکهای روانشناسان بر پایه علم و پژوهش است و طی گذر زمان با مطالعه و انجام تمرینات مربوطه شاید بتوانند مشکلات و مسائل پیش آمده را کاهش دهند.
این روانشناس در ادامه به تشریح تفاوتهای روانشناس و مشاور پرداخت و گفت: مشاور از فنون علوم روانشناسی برای کمک به افراد در زمان تصمیمگیری در مراحل متفاوت زندگی بهره میگیرد اما درمان اختلالات مانند اضطراب، افسردگی و را انجام نمیدهد. معمولا مراجعانی که به مشاور مراجعه میکنند مشکل حاد و جدی ندارند و نیازمند دریافت راهنمایی برای مشکلات خود هستند اما روانشناسان مشکلات جدیتر را بررسی میکنند و به گروههای متفاوتی تقسیم میشوند.
انزانی اضافه کرد: روانشناس عمومی، شناخت مسائل روانشناسی و علل رفتار انسان را مد نظر دارد و در امر آموزش و پرورش شناخت کودکان عادی و استثنایی، مسائل روانی و اجتماعی، استرس و مشکلات مالی فعالیت میکند. روانشناس میتواند در حوزه خانواده (ساختار و فرآیند تحول خانواده، شناسایی علل ناهنجار زوجین، تکنیک حل مشکلات و.)، تربیتی (یادگیری، تربیت معلم، شناخت مشکلات دانش آموزان عقب مانده و تیزهوش و.)، صنعتی و سازمانی (مطالعه علمی رابطه بین دنیای انسان و کار، مشاوره به مدیران و کارکنان و.) فعالیت کند.
به گفته وی در روانشناسی بالینی، روانشناس به شناخت ناهنجاریهای رفتار انسان، ناتوانیهای شناختی احساسی، رفتاری، تغییر و درمان ناهنجاریها، راههای پیشگیری از آن میپردازد. این گروه خدمات بالینی انجام میدهند، پژوهش میکنند، آموزشهایشان پیشرفتهتر است، در مراکز توانبخشی و پیشگیری فعالیت میکنند، کارگاههای آموزشی تخصصی برگزار میکنند و میتوانند در حیطه روانشناسی بالینی، کودک و نوجوان، اختلالات را تشخیص دهند. همچنین در روان درمانی چگونگی احساس و رفتار هر فرد بررسی میشود. هدف از این کار تغییر در افکار، احساس، رفتار و تغییر در نگرش هر فرد است. حال آنکه در روانکاوی با یافتن ریشه مشکل و تمرکز بر مشکلات کودکی هدف رفع مشکلات و مسائل اساسی است. در گروه روانسنجی نیز ارزیابی، ارزشیابی، سنجش و اندازه گیری صفات، ویژگی شخصیتی انسانی با ابزار مختلف مانند تست یا آزمونهای روانی انجام میشود.
انزانی با بیان اینکه در تیم روانشناسی، روانشناسان متفاوت بالینی، عمومی، تربیتی، روانسنج، روانپزشک و مشاور فعالیت میکنند، گفت: باید توجه کرد که افرادی که به عنوان مشاور، روان شناس و روانپزشک فعالیت میکنند باید دارای مجوز سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور باشند زیرا با توجه به افزایش روانشناسان زرد که خدمات آنها به جامعه اثر کوتاهمدت مثبتی دارد اما به مرور زمان اثرات جبران ناپذیری را بر افراد ایجاد میکنند، توجه به این نکته ضروری است که روانشناسان حقیقی باید حداقل در مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا دارای مدرک علمی باشند.
در صورت نیاز به مشاوره روانشناسی بهتر است ابتدا ویژگی های یک دکتر روانشناس خوب را بدانید. در سایت دکتر بهشتیان مقاله ای در این زمینه وجود دارد که توصیه می کنم این مقاله را مطالعه کنید.
روانشناسان بالینی توصیه می کنند ن به مسائلی که ممکن است مردان از آنان پنهان کنند، توجه داشته باشند تا بتوانند به بهترین وضع ممکن زندگی را اداره کنند.
زندگی میدان جنگ نیست؛ این جمله را از همان روز شروع یک ارتباط و بعد از آن به خاطر داشته باشید. حتی در سخت ترین لحظات زندگی هدف اصلی تان را فراموش نکنید. ازدواج راهی برای ساختن زندگی بهتر، کامل تر و همراه با آرامش است. پس به جای نقشه کشیدن های هر روزه و گرفتن باج مادی یا عاطفی از او، راه حل عاقلانه ای را برای حل اختلافات و مشکلات جست و جو کنید. کم نیستند مردهایی که به خاطر بی توجهی همسرشان یا درک نشدن توسط او، در جای دیگری به دنبال محبت می گردند. حال اگر می خواهید مرد زندگی تان بیش از پیش عاشق شما شود، توجه به نکات زیر می تواند کمک کننده باشد.
شریک شکست های هم باشید
قرار نیست به همسرتان بچسبید و تمام استقلال تان را از دست بدهید اما نباید فراموش کنید در یک خانه مشترک زندگی می کنید؛خانه ای که نه تنها در آن تصمیم های مشترک گرفته می شود، بلکه اعضایش در کنار هم شادی، غم، ترس و اشتیاق را تجربه می کنند. اگر می خواهید همسری ایده آل باشید، باید به شریک زندگی تان این احساس را القا کنید که در هر لحظه در کنارش هستید و شریک موفقیت ها و شکست هایش هستید. مردی که این حس را در همسرش نمی بیند، با دیدن حمایت های دیگری سفره دلش را باز می کند و گاهی با حل شدن در یک رابطه تازه به زندگی اش آسیب می زند تا حدی که میتواند رابطه ای را به طلاق ختم کند.
تحقیرش نکنید
هرقدر هم که با هم صمیمی باشید، باز هم نباید از این دیوار شیشه ای که میان تان هست بگذرید. در افراد بالغ، صمیمیت در دل خود احترام متقابل را هم دنبال دارد و در یک زندگی عاشقانه، این احترام صد چندان می شود. پس قبل از توهین به همسرتان یا ناراحت کردنش، از خود بپرسید او و این رابطه تا چه اندازه برای شما ارزش دارد. یادتان نرود تنها یک کلمه می تواند سرنوشت رابطه میان شما را دگرگون کند، مسئولیت شناس باشید و تک تک حرف ها و کارهای تان را، زیر ذره بین بگذارید. این واقعیت را نادیده نگیرید که بسیاری از همسران خائن ، همان کسانی هستند که مدام مقابل جمع تحقیر می شوند و احساس می کنند که همسرشان برای غرور و هویت آنها ارزشی قائل نیست.
روی همسرتان برچسب نچسبانید
درست است که بی خیالی شما ممکن است باعث نادیده گرفتن واقعیت شود و کار را از کار بگذراند، اما حسادت و شکاک بودن، آسیب های بیشتری را به همراه می آورد. ترس همسرتان از قضاوتی که در موردش دارید و از طرف دیگر، حس اینکه شخصیتش را لگدمال می کنید و به شعورش احترام نمی گذارید، می تواند او را به مردی خائن و بی تفاوت تبدیل کند. پس حرمت ها را از بین نبرید و تا از چیزی با خبر نشده اید، روی همسرتان برچسب نچسبانید. یادتان نرود مردهایی که چنین همسری دارند، گاهی تنها برای تلافی چنین تصمیمی می گیرند.
دائم نگویید که می روم
هر مردی احتیاج دارد که بداند تنها و تنها به خاطر خودش دوست داشته می شود و از پس راضی کردن همسرش بر می آید. این تصور به آنها احساس غرور و قدرت می دهد، پس این حس را از همسرتان نگیرید. نی که مدام همسرشان را از نبودشان می ترسانند، همان کسانی هستند که شریک زندگی شان را به نبود خود عادت می دهند. مردی که سال ها در ذهن خود تصویر رفتن همسرش را تجسم کرده، سرانجام روزی به این تصویر عادت می کند و برای آرام کردن ترس هایش و گرفتن آرامشی که از او سلب شده، به دنبال پایگاه دیگری می گردد.
به رفت و آمدش دقت کنید
از یاد نبرید که انرژی اطرافیان و حتی تصویری که از آنها در ذهن تان شکل می گیرد، در آینده زندگی شما تاثیر گذار است. بررسی ها ثابت کرده افسردگی، خشم و حتی عادت های کلامی ما تحت تاثیر اطرافیان مان قرار دارد و می توانیم قاطعانه بگوییم که بودن در کنار زوج هایی که مدام با هم جنگ دارند یا آداب زندگی آرام و سالم را نمی دانند، می تواند به رابطه شما آسیب بزند. از طرف دیگر، رابطه افراطی همسرتان با افراد مجردی که در دنیای دیگری سیر می کنند یا مردهایی که دلبستگی به همسرشان ندارند، می تواند گاهی روی رفتار او تاثیر بگذارد و به زندگی تان آسیب بزند.
هر مردی احتیاج دارد که بداند تنها و تنها به خاطر خودش دوست داشته می شود
قدرت همسرتان را ستایش کنید
توجه داشته باشید اگر همسرتان را به خاطر قدرتش ستایش کنید، او احساس قدرت و برتری می کند. آنان دوست دارند همیشه قوی به نظر برسند، بنابراین ن باید از قدرت همسران خود تعریف و تمجید کنند، زیرا مردان به توجه همسرشان نیاز دارند. به عنوان مثال از او بخواهید در کنسرو را باز کند یا در جابه جایی وسایل سنگین کمک کند. این درخواست، احساس نا امنی را در شما از بین می برد و به او اعتماد به نفس می بخشد. در اینجا به جای دستور تنها با یک تحسین ساده به او انرژی می دهید.
همسری مرتب باشید
مردها دوست دارند همیشه همسرشان را مرتب ببینند و مطمئن باشند که او بیمار نیست، زیرا آنان دوست دارند خانواده ای قوی داشته باشند. همچنین مردان دوست دارند همسرانی قوی و پر انرژی داشته باشند. توجه به این خواسته موجب می شود هم سلامت بمانید و هم این که به نگرانی های او و خواسته هایش توجه کنید.
وقتی به خودتان می رسید به شوهرتان این پیام را می دهید که می خواهید برای او زیبا باشید. یک روانشناس خوب در این مواقع می گوید: «مغز آقایان طوری خلق شده که به محرک های بصری واکنش نشان می دهند. وقتی شما را در لباسی زیبا و جذاب می بینند، این به آنها می فهماند که شما او را می خواهید و دوست دارید.»
غذای محبوب او را بپزید
این ضرب المثل معروف و قدیمی حقیقت دارد: «بهترین راه برای تصاحب دل یک مرد از طریق شکم اوست.» اینکه بدانید او چه غذاهایی دوست دارد بدون اینکه از او بپرسید نشان می دهد که چقدر او را خوب می شناسید. زوج هایی که به من مراجعه می کنند و می گویند که به خوبی از جزئیات یکدیگر آگاهند، بهترین زندگی ها را دارند.
تعریف و تمجید از او
در طول تاریخ آقایان باید می جنگیدند و غذا تأمین می کردند تا ن را جذب کنند و برای خودشان نگه دارند و در نتیجه وقتی نوبت به رقابت می رسد، آنها تمایل دارند ویژگی های مردانه خود را به رخ بکشند. بگذارید همسرتان بداند که شما چه فکری در مورد او می کنید: مرد خانه، حل کننده مشکلات، همه فن حریف، جذاب و خوش تیپ همه از توصیفاتی هستند که ممکن است از او داشته باشید. اندرا بروش، روانشناس بالینی می گوید: «تعریف و تمجید واقعی در مورد ظاهر و قدرت بدنی شوهرتان تأیید می کند که شما او را تحسین می کنید و این برای او برابر با عشق است.».
تشکر از او برای چیزهای کوچک
دفعه بعدی که شوهرتان بچه ها را به مدرسه می رساند، قدردانی خود را از او نشان دهید. یک مشاوره ازدواج و خانواده می گوید: «ما در زندگی شتاب زیادی داریم و گاهی کارهای خوب را نادیده می گیرید و آقایان یادشان می رود که چه نیازی به شما دارند، ولی آنها هم احساس دارند. بنابراین از ته دل از او تشکر کنید.» تشکر وقدردانی باعث می شود که رفتار او بهتر شود و انرژی خوبی به رابطه شما تزریق شود.
بیماری افسردگی یک وضعیت خلقی شامل کم حوصلگی و فرار از فعالیت یا بی علاقگی و بیمیلی است و میتواند بر روی افکار، رفتار، احساسات و خوشی و سلامت یک شخص تأثیر بگذارد.
افرادی که دارای وضعیت بیماری افسردگی هستند، میتوانند حس ناراحتی، استرس، پوچی، نومیدی، درماندگی، بی ارزشی، شرمندگی یا بیقراری داشته باشند. امکان دارد آنها شوق خویش در به کاربستن فعالیت هایی که زمانی برای شان لذتبخش بوده از دست بدهند، نسبت به غذا بی اشتها و کم خوراک شوند، تمرکز خویش را از دست بدهند، در بخاطرسپردن جزئیات و تصمیم گیری دچار مشکل شوند، در رابطه خویش به مشکل برخورد کنند و به خودکشی فکر کرده، تصمیم آنرا داشته باشند و چه بسا خودکشی کنند. اختلال بیماری افسردگی همچنین امکان دارد سبب بیخوابی ، خواب بی اندازه ، حس خستگی و کوفتگی، مشکلات گوارشی، یا تقلیل انرژی بدن شود.
بیماری افسردگی یکی از خصوصیت های بعضی از نشانگان روانی من جمله اختلال بیماری افسردگی اساسی است. ولی امکان دارد یک عکس العمل طبیعی نسبت به رویدادهای زندگی مثل مرگ اطرافیان، اثرات بیماری های بدنی یا عوارض جانبی مصرف برخی از داروها و درمانهای پزشکی باشد، اما تا زمانیکه این وضعیت در یک مدت زمان طولانی باقی نمانده باشد. یک تشخیص راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، بیماری افسردگی به صورت یک عادت که شخص میتواند بعنوان قسمتی از زندگی خویش تجربه کند را متمایز میکند .
بیماری افسردگی مسایل گوناگونی بهمراه دارد. به جز مسایل پزشکی و روانشناسی که بسیار رایج هست، شخص ابتلا به بیماری افسردگی خویش را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و چه بسا منفور خانواده خود می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا بسوی مرگ سوق میدهد . در مورد بیماری افسردگی خبرهای خوشی هم وجود دارد :بیش تر انواع بیماری افسردگی توسط خود شخص و با کمک روانشناس قابل معالجه اند.
Depression که غالباً بیماری افسردگی بالینی، اختلال های خلق و خوی یا اختلال های عاطفی نامیده میشود ، بیمار را دچار آشفتگی فکر، آشفتگی عاطفی، تغییر خوی و بیماری های جسمانی می کند.
بیماری افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ضعیف می کند. بیماری افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت، ضعیف کننده هست. بیماری افسردگی یک نشانگان( Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی( Symptoms) گوناگون هست.
تشخیص "افسردگی"
ملاک های تشخیص افسردگی عبارت اند از:
1- افسرده بودن خلق و خوی در بیش تر ایام، تقریبا هرروز .
2- کاهش آشکار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.
3- کاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر کاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.
4- بیخوابی یا پرخوابی در بیشتر شب ها.
5- افزایش یا کاهش اعمال روانی حرکتی یا فعالیت های ذهنی.
6- خستگی یا کاهش انرژی.
7- حس بی ارزشی یا گناهکار بودن.
8- کاهش توان اندیشه کردن یا تمرکز حافظه و تصمیم گیری.
9- اندیشه کردن به مرگ( نه بیم داشتن از آن) و به خودکشی، بدون داشتن طرحی برای آن، یا اقدام به خودکشی با طرحی از نزد ریخته.
داشتن دست کم پنج نشان یاد شده برای ابتلا به بیماری افسردگی کبیر کافی است و در پی آن باید به دکتر روانشناس مراجعه شود. ولی علامات مرضی یک و دو باید جز آن علامت باشند. بیماری افسردگی نمی تواند واکنش معمولی مرگ یک عزیز باشد. همه اشخاص مبتلا به بیماری افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در اشخاص گوناگون متفاوت هست.
انواع بیماری افسردگی
اقسام مختلفی از افسردگی وجود دارد ، که در ادامه تنها آن ها را نام می بریم:
بیماری افسردگی اساسی
بیماری افسردگی مزمن( dysthymia)
بیماری افسردگی دو قطبی ( اخلال دوقطبی)
بیماری افسردگی فصلی
بیماری افسردگی روانی
بیماری افسردگی بعد از زایمان
اختلال خلقی ناشی از مواد( SIMD)
عوارض بیماری "افسردگی"
عوارض بیماری افسردگی
بیماری افسردگی یک بیماری جدّی و مهم است که میتواند سبب اثرات وحشتناکی برروی شخص و خانواده ی او شود. بیماری افسردگی درمان نشده، میتواند سبب به وجود آمدن مشکلات عاطفی، رفتاری و جسمی شود. این عوارض میتوانند شامل:
اعتیاد به مخدرها و الکل
مشکلات درسی و یا کاری
مشکلات خانوادگی
گوشه گیر شدن
خودکشی
اسیب رساندن به بدن، به عنوان مثال زخم کردن خویش
عوامل زیر خطر بازگشت افسردگی را افزایش می دهند:
درصورتی که اولین بیماری افسردگی قبل از بیست سالگی رخ داده باشد و سابقه خانوادگی موجود باشد؛
اگرنخستین بیماری افسردگی شدید باشد و دیر به درمان اقدام شده باشد؛ا
گر بیماری روانی دیگری هم وجود داشته باشد؛
درصورتی که شخص نسبت به اضطراب ها یا دیگر عوامل اجتماعی اسیب پذیرتر باشد.
درصورتی که شخص از بیماری افسردگی قبلی کاملاً بهبود نیافته باشد؛
اگر بیماری افسردگی در اواخر عمر رخ داده باشد
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر است که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. واقعیت این است که وسواس فکری عملی همانند مردم آزاری و باج گیری می باشد که هر چقدر پیشرفت کند به همان نسبت خواسته هایش بیشتر خواهد بود ، به طوری که در نهایت از فرد مبتلا می خواهد که در تمام زمینه ها آن را به کار ببرد و بالاخره باعث تحقیر ، شکست و تحت کنترل در آوردن کامل فرد مبتلا می شود . برای بعضی از مبتلایان این تفکر پیش می آید که با این وضعیت ، زندگی ارزش زنده ماندن ندارد. وسواس فکری عملی اشکال بسیار مختلفی دارد و هیچ کدام از آنها مفید و سالم نیستند . در ضمن آنها همیشه درون فرد قرار نمی گیرند . وقتی آنها شروع می شوند اغلب به صورت نقاب در شکل یک دوست و حامی ظاهر می شوند .
وسواس بیماری ناعلاجی نیست بر این اساس این کتاب با رویکردی که به ما نشان می دهد که در واقع همانا بر پایه های فکری رفتاری درمانی شناختی گذاشته شده است می تواند برای کسانی که از این بیماری رنج می برند و هم برای کسانی که می خواهند آن را درمان کند ، بسیار مفید و سودمند خواهد بود.
حداقل کمک و مفید بودن این کتاب آن است که می تواند میزان اطلاعات و آگاهی شما را از پیچیدگی های مربوط به بیماری وسواس فکری عملی افزایش دهد و باعث شود که شما درک روشنی از وسواس فکری عملی داشته باشید و بدانید که اصولا وسواس فکری عملی چیست و چگونه باعث ناراحتی فرد می شود . همچنانکه خواهید خواند ، وسواس فکری عملی ریشه های عمیق در تفکر عادی و طبیعی فرد دارد . فرد بیمار یقینا بیمار روانی یا به اصطلاح دیوانه ، بد و یا خطرناک نیست ، بلکه کسی است که در دام الگوهای خاصی از تفکر و رفتار اسیر شده است. این کتاب به شما کمک خواهد کرد که بتوانید حلقه ی معیوب این بیماری را تشخیص بدهید که همین حلقه ی معیوب اساس و پایه های وجودی بیماری وسواس فکری عملی را تشکیل می دهد . وقتی شما بتوانید این بیماری را بهتر بشناسید ، آن وقت قادر خواهید بود که بدانید چگونه می توانید با آن مدارا کنید همچنین می تواند کمک موثری برای کسانی باشد که می خواهند دوره بهبود را طی کنند و از شر آن خلاص شوند . حتی اگر چنین کمکی به شما ارائه نشود ، حداقل می تواند طرح و نقشه ای به شما ارائه دهد که بتوانید با پیاده کردن آن به این سفر ادامه بدهید .
علی رغم اینکه بسیاری از افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می دانند که این ناراحتی چقدر دردناک و استرس آور است با این حال مسئله اساسی این است که آنها متوجه این امر نیستند که وسواس فکری عملی همانند آدم های دروغگو و حقه باز عمل می کند . به عنوان مثال فرد مبتلا فکر می کند که او می گوید و قول می دهد که اگر تو فقط همین یک کار کوچک را انجام بدهی آرامش پیدا خواهد کرد در حالی که همین یک کار کوچک به طور دائم تکرار و تکرار می شود.
در وسواس احساس ناامنی می کنید و فکر می کنی که هر آن ممکن است آسیبی به شما برسد . به نظر می رسد که همه ی این احساس ها واقعی باشند .ولی در واقع این احساس واقعی نیستند و به هیچ وجه حقیقت ندارند . به عنوان مثال ، اگر وسواس شستن دارید ،مشکل شما کثیف بودن نیست. اگر وسواس کنترل و کنترل کردن را دارید ، مشکل شما عدم اطمینان نیست . اگر می ترسید که ممکن است به دیگران آسیب برسانید ، مشکل شما از دست دادن کنترل خود نیست ، و غیره . در این زمینه مشکل عمده شما نگرانی در مورد آلوده بودن می باشد که علت اصلی صدمه و آسیب می باشد که می پندارید چرا دقت نکرده اید. افرادی که از ناراحتی وسواس فکری عملی رنج می برند در واقع سعی و تلاش بیش از اندازه ای برای ممانعت از در خطر بودن از خود نشان می دهند و همین مسئله باعث می شود که آنها احساس در خطر بودن خود را بی نهایت افزایش داده و بزرگ نمایند.
ترسی که به وسیله وسواس فکری عملی به وجود می آید باعث می شود که فرد مبتلا ، بیشترین تلاش خود را در تمیز و پاکیزه بودن کند و یا نهایت سعی خود را در امن بودن و یا کنترل خود به کار برد. بنابراین چنین به نظر می رسد که راه حل ، خود تبدیل به مشکل می شود ، به طوری که فرد احساس می کند قادر به کنترل کردن افکار و تردیدهای خود نیست . این امر به نظر ضد و نقیض می آید ( در حالی که چنین نیست) که وسواس فکری عملی مشکل خاصی است که افراد مبتلا به آن فکر کنند که به وسیله ی افراد دیگر مورد آزار و اذیت قرار بگیرند ، بلکه فکر می کنند دیگران آنها را بیش از اندازه حساس و شکننده می دانند . به عنوان مثال ، به نظر می رسد که عشق و محبت بیش از انداره مادران نسبت به فرزندان نوعی آزار و اذیت آنها باشد ، یا کسی که به پاکیزگی اهمیت می دهد ، به وسیله این فکر که او باعث پخش آلودگی می شود تحت شکنجه و آزار قرار می گیرد و یا حتی کسی که بیش از اندازه مراقب و حساس است که فکر می کند بیش از اندازه سر به هوا و بی قید می باشد و غیره . . بنابراین هر چقدر فرد مبتلا به وسواس فکری عملی تلاش بکند که با افکار و ایده های وسواسی مدارا کند به همان نسبت بیشتر مضطرب و نگران خواهد شد.
علی رغم اینکه بسیاری از افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می دانند که این ناراحتی چقدر دردناک و استرس آور است با این حال مسئله اساسی این است که آنها متوجه این امر نیستند که وسواس فکری عملی همانند آدم های دروغگو و حقه باز عمل می کند . به عنوان مثال فرد مبتلا فکر می کند که او می گوید و قول می دهد که اگر تو فقط همین یک کار کوچک را انجام بدهی آرامش پیدا خواهد کرد در حالی که همین یک کار کوچک به طور دائم تکرار و تکرار می شود.
جریان امر چنین به نظر می رسد که هر گونه مقاومت بی فایده خواهد بود و فرد تنها با انجام دادن خواسته ها ، به آرامش درونی و خوشبختی خواهد رسید و همه اینها را واقعی و حقیقی می داند . ولی حتی کسانی که همه خواسته های وسواسی را با جدیت تمام اجرا می کنند هیچ وقت به آرامش درونی و خوشحالی نمی رسند.
حقیقت این است که بعضی از افراد می توانند از خواندن کتاب های مختلف به خود درمانی بپردازند ولی این امر بدین معنی نیست که همه می توانند این کار را انجام دهند. به افراد مبتلا به وسواس فکری عملی بارها گفته می شود که خودتان می توانید خود را از شر این ناراحتی خلاص کنید . این راهنمایی سودمند و خوبی است ولی به نظر می رسد که چندان مفید و کارساز نباشد.در واقع تنها کاری که افراد مبتلا به وسواس فکری عملی، برای درمان وسواس انجام می دهند این است که می خواهند از شر آن خلاص شوند و بارها سعی کرده اند که این کار را بکنند ولی نمی دانند چگونه باید آن را انجام بدهند . این کتاب ، موقعیت ها و ابزاری را که در اختیار افراد مبتلا به وسواس فکری عملی می گذارد که آنها بتوانند خود را از شر این ناراحتی خلاص کرده و در این امر با کسانی که می خواهند به آنها کمک کنند همکاری های لازم را داشته باشند.مطمئنا یک کتاب نمی تواند تمام مشکلات مربوط در این زمینه را مطرح و یا آنها را حل نماید ، ولی به هر حال می تواند کمک کند ، هر چند این کمک ناچیز باشد.
اگر شما مبتلا به وسواس فکری عملی هستید باید هدف و سعی شما این باشد که خود را از این مشکل و ناراحتی خلاص کنید و می توانید با به کار بردن روش های ارائه شده در این کتاب آن را انجام دهید .البته به یاد داشته باشید که برای رسیدن به این هدف تنها جنگیدن با وسواس کافی نیست،بلکه شما باید در روش و شیوه ی زندگی خود تغییراتی داده و هدفها آرمان ها و امیدهای خود را مشخص کنید و بدون اینکه ترسی به خود راه دهید ، در این مسیر گام بردارید. شما باید به طور دایم با آنچه که می خواهید بجنگید و از بین ببرید در تماس باشید و به طور آگاهانه علیه آن اقدام کنید.
نویسنده:دیوید ویل،راب ویلسون
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر است
درمان مشکلات روانی مانند مشکلات جسمی به سرعت و سهولت انجام نمیگیرد و این فرایند بسیار زمانبر و نفسگیر است. فردی که طی سالیان متمادی عادات بد و رفتارهای نادرست را با خود حمل کرده و با آنها زندگی کرده است وقتی بخواهد به یکباره همه این عادات را ترک کند با مشکل مواجه میشود. در کنار این نمیتوان انتظار داشت درمان درباره افرادی که مبتلا به افسردگی حاد یا حالات نزدیک به جنون هستند بهطور کامل و محسوس صورت پذیرد.
با وجود این، درباره بسیاری از این بیماریها ضرورت مداخله روانشناس یا روانپزشک و کمک گرفتن از او بهشدت احساس میشود، چنانکه اگر این مداخله در زمان مشخص و با روش درست و علمی صورت نگیرد و بیماری درمان نشود نه تنها بیماری در وجود فرد برطرف نمیشود، بلکه رشد کرده و به بیماریهای روانی حاد تبدیل میشود. با بیرشک روانشناس و استاد دانشگاه درباره زمان مراجعه به روانشناس یا روانپزشک و تفاوت این دو به گفتوگو نشستیم.
افراد دقیقا چه زمانی باید به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنند؟
در کشورهای پیشرفته مراجعه به روانشناس و روانپزشک امری ضروری و بدیهی است و همه افراد به آن علاقه داشته و تقریبا هر کسی برای امور مختلف زندگی خود حداقل سالی یکبار برای مشاوره به دکتر روانشناس مراجعه میکند. در کشورهای پیشرفته افراد برای تصمیمات مهم زندگی مانند تصمیم ازدواج یا مهاجرت و یا انتخاب شغل حتما به مشاور مراجعه میکنند و این کار یک امر بدیهی تلقی میشود. بر این اساس نمیتوان گفت زمان دقیق مراجعه به روانشناس و یا روانپزشک درباره مشکلات و مسائل روحی و روانی دقیقا چه زمانی است، زیرا درباره افراد مدرن و امروزی این مراجعه هر زمانی و با هر بهانهای میتواند باشد.
بهطور کلی باید گفت مشاوره گرفتن و مراجعه به روانپزشک اقدامی مفید و مثبت است که در بدبینانهترین حالت اگر فایدهای برای فرد نداشته باشد ضرری هم ندارد و حتی توصیه میشود همه افراد هرساله علاوهبر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز شوند تا با رجوع به یک روانشناس و یا روانپزشک بتوانند از وضعیت روانی خود مطلع شوند. مشکلات روانی هم مانند مشکلات جسمی اگر درمان نشده و به حال خود رها شوند عود کرده و به وضعیت وخیمتری میرسند. افرادی که بیماریهای روانی حاد مانند انواع پرخاشگریها یا جنونهای رفتاری دارند یک دفعه و به صورت ناگهانی به این اختلالات مبتلا نشدهاند. این افراد با ابتلا به بیماریهای روانی کوچک مانند پرخاشگریهای مقطعی یا افسردگیهای فصلی و درمان نشدن این اختلالات به مرور زمان دچار این اختلالات حاد میشوند که گاه درمانی برای آن وجود ندارد.
درباره بیماریهای روانی مانند افسردگی، وسواس یا پرخاشگری آیا هر نوع تغییر حالت یا تغییر رفتاری نیازمند مراجعه به پزشک است؟
درباره هر تغییر حالتی نیازی به مراجعه به پزشک نیست، زیرا مولفههای مختلفی بر رفتارها و خلقیات افراد در طول روز تاثیر میگذارد که حتی درباره افرادی که به پختگی شخصیت رسیدهاند نیز این اتفاق میافتد. با وجود این، اگر احساس کنیم چند روزی است که خلق افسرده مان اذیتمان میکند یا افکارمان باعث افسردگی و تاثیر بر عملکردمان میشود بهتر است به یک متخصص در این زمینه مراجعه کنیم. در بسیاری از مواقع نیازمند مداخله دارویی نیستیم و مشاور میتواند با صحبت کردن مشکل را برطرف کند، در حالی که درباره بسیاری از مشکلات روانی ترکیبی از مشاوره و دارو میتواند موثر واقع شود.
توصیه میشود همه افراد هرساله علاوه بر چکاب جسمی، چکاب روانی نیز بشوند
درباره کدام مشکلات روانی فرد باید حتما به روانپزشک مراجعه کند و اگر به حال خودش رها شود تبعات بدی به همراه دارد؟
وقتی رفتارهای فرد با نرم عادی و آن چیزی که در جامعه رایج است و همه از آن تبعیت میکنند تفاوت داشته باشد تقریبا همه متوجه این تفاوتها میشوند. برای مثال فردی که افسردگی یا پرخاشگری بی حد و مرز دارد و نمیتواند رفتارش را کنترل کند برای هر کسی که در اطرافش وجود دارد رفتارهایش خطرناک است. در کنار این وقتی خود فرد احساس کند خلق افسرده او برایش مشکلساز است و افکاری در ذهنش وجود دارد که بهشدت منفی و خطرناک است این فرد باید خودش به سرعت به پزشک مراجعه کند. بهطور کلی باید گفت هرقدر زودتر برای درمان مشکل روانی مراجعه کند و بیماری فرد زودتر تشخیص داده شود به همان نسبت بیماری زودتر درمان میشود و درباره برخی بیماریهای روانی اگر فردی دیر مراجعه کند بیماری تبعات بد و طولانی مدتی بر جای میگذارد که گاهی این تبعات قابل درمان نیست. کمکهایی که یک متخصص به حل مشکلات روانی میکند بسیار درست و اصولی است و او میتواند به خوبی فرد بیمار را راهنمایی کند که به چه کسی مراجعه کند و چه خدماتی دریافت کند. افرادی هم وجود دارند که احساس میکنند در زندگیشان مهارتهای لازم ارتباطی ندارند و نمیتوانند در روابط خود موفقیتآمیز ظاهر شوند و همچنین افرادی که تجربیات منفی زیادی از گذشته دارند و نمیتوانند با یادآوری آنها به زندگی عادی بپردازند و نیاز دارند که با مداخله یک روانپزشک این مشکلات را برطرف کنند.
بین روانشناس و روانپزشک چه تفاوتهایی وجود دارد؟ آیا فردی که مشکلات روحی دارد باید بین این دو انتخاب کند یا تفاوتی ندارد که برای هر مشکل روانی به کدامیک مراجعه کند؟
نخستین تفاوت در روش کار روانشناسان و روانپزشکان در این است که روانشناسان روی فایلهای ذهن افراد تاثیر گذاشته و طرحواره وجودی آدمها را تغییر میدهند، این در حالی است که روانپزشکی راه دارودرمانی را پیش گرفته و به روی شیمی خون و مغز اثر میگذارد. تفاوت روانپزشک با روانشناس در این است که روانپزشک پزشکی است که بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی تخصص خود را در زمینه مسائل روانی گرفته است. کار روانپزشکان بیشتر تشخیص است و درمانی که توسط این افراد صورت میگیرد مبتنی بر درمان دارویی است. روانشناسان بالینی بدون استفاده از دارو و درمان شیمیایی با تشخیص انواع اختلالات روانی به فرد کمک میکنند مشکل خود را برطرف کند.
این درمان بدون دارو عموما از طریق مشاوره روانشناسی و تمرین مهارتهای گوناگون در موقعیتهای مختلف زندگی صورت میگیرد. برای اینکه فردی بداند برای مشکلات مختلف روانی خود به کدامیک از این دو باید مراجعه کند، تشخیص این امر اصولا بر عهده فرد نیست و در نخستین مراجعهای که فرد به هریک از این دو میکند خود آن روانپزشک یا مشاور تشخیص میدهد که مشکل فرد مورد نظر مربوط به کدامیک از این دو حیطه بوده و با چه روشی صورت میگیرد. در صورتی که درمان او نیازمند مداخله دارویی باشد خود روانشناس یا مشاور، فرد را به روانپزشک ارجاع میدهد در حالی که اگر فردی که بیمار به او مراجعه کرده روانپزشک باشد و مشکل فرد نیازی به دارو نداشته و بیشتر مبتنی بر گفتوگو درمانی باشد این پزشک فرد بیمار را به مشاور ارجاع میدهد تا مراحل درمان او به شکل بهتری انجام شود.
برای دانستن تفاوت روانشناس و روانپزشک باید بدانیم یک روانپزشک پیش از هر کاری یک پزشک بوده و کار او تجویز دارو است، لازم به ذکر است که روش دارو درمانی به تنهایی اثربخش نبوده و این دو شاخه مکمل هم هستند. اگر بیماران مراجعهکننده به روانشناسان قادر به تغییر رفتار و نگرش خود نباشند، در این وضعیت به روانپزشک ارجاع داده میشوند و برای رسیدن به ثبات راه دارو درمانی روی آنها انجام میگیرد. افراد در صورت داشتن مشکل در زمینههای تعلیم و تربیت، شیوههای صحیح تفکر و رفتار، افسردگی، رفع احساسات بد و منفی و. به روانشناس مــــراجعـــه میکنند.
ویژگی های شخصیتی یک روانشناس خوب
یک روانشناس خوب خصوصیت هایی دارد که وی را در برابر سایر روان شناسان برجسته میکند . روان شناسی که بتواند رفتاری حرفه ای و درست داشته باشد میتواند به بهبود مراجعین خود کمک شایانی کند.
همان گونه که پیشتر گفتم روان شناسان در زمینه های مختلفی کار میکنند که درمان یکی از قسمت های آن است. خصوصیت هایی که در این نوشته می خوانید در مورد روان شناسانی است که کار درمانی انجام میدهند .
در این نوشته سعی کردم خصوصیت های یک دکتر روانشناس را بنویسم تا همکاران گرامی بدانند که چطور میتوانند یک روانشناس موفق و خوب باشند و نسبت به بهبود کار خود سعی کنند. از طرف دیگر مردم هم آگاه شوند که آیا کسی که روان درمانیشان را انجام میدهد شایستگی دارد یا نه.
– نشان دادن دلسوزی و هم دردی
شما بعنوان مراجع و کسی که تقاضای کمک دارید کاملاً متوجه شیوه برخورد درمانگر خود خواهید شد. شما به این نکته مهم پی خواهید برد که روان شناس شما عمیقا اظهار همدلی و هم دردی با شما دارد یا خیر. همدلی و هم دردی چیزی ورای کلمات و جملات است و در این مورد شما باید با دل و جان خود هم دردی را حس کنید.
یک روانشناس خوب علاوه بر دارا بودن دانش کافی در زمینه روان شناسی و قابلیت بکارگیری آن معلومات تخصصی در روند درمان، می بایست دیدی خالی از قضاوت، پیشداوری و مملو از درک و همدلی داشته باشد. این درک و همدلی باید به گونه ای باشد که مراجع به آسانی حرف ها و مشکلات خود را بیان کند و از مقاومت برای ابراز مشکلات خود بپرهیزد. در واقع یک متخصص روان شناسی می بایست روابطی عمیق ولی سالم با اشخاص برقرار کند؛ تا آن ها بستری مناسب برای بیان مشکلات شان فراهم ببینند و به وی اعتماد کنند.
یک متخصص روان شناسی می بایست روابطی عمیق ولی سالم با اشخاص برقرار کند
- یک روانشناس باید شنونده ی خوبی باشد.
روان شناس بیش تر از آن که سخن بگوید می شنود. برای اینکه بتوانید به درمانجو یا همان مراجع خود کمک کنید اول باید به مشکلات وی پی ببرید بهترین راه شناسایی و اگاهی هم گوش دادن است. پس در برخورد با درمانجو باید سرتاپا گوش باشید. روان شناس باید یک شنونده ی فعال باشد و گفته های درمانجو را به خوبی بررسی و تحلیل کند.
- داشتن مهارتهای ارتباطی قدرتمند
حل شدن مشکلات بسیاری از مراجعین در گرو حل تعارض آن ها با خانواده و اشخاص وابسته است که هیچوقت نتوانسته اند حرفشان را از طریقی درست به آن ها بیان کنند. گاهی ضروری است روان شناس، مداخلاتی در جهت برقرار شدن رابطه درست بین افراد خانواده، انجام دهد. در این مورد روان شناس خود باید مهارت در برقرای رابطه مؤثر را داشته باشد.
- برخورداری از سلامت روان و اهمیت دادن به سلامتی خود
خوشبختانه یا متأسفانه موقع برخورد با روان شناس، نظر مردم جامعه در درجه نخست به سلامت روانی خود روان شناس است. این کاملاً طبیعی است. چه طور میشود به روانشناسی که در کنترل خشم دچار مشکل است و وضعیت تهاجمی دارد اعتماد کرد. رسم بر این است که روانشناسی که وارد حرفه ی درمانی می شود در ابتدا مورد تحلیل قرار می گیرد. امید است در آینده شاهد چنین حرکتی در ایران هم باشیم.
روان شناس خوب توصیۀ مستقیم نمی کند
- رفتار و گفتار روانشناس باید سنجیده باشد.
روان شناس باید فن بیان خوب داشته باشد و بتواند مراجع را بسوی خود جذب کند. درصورتی که مراجع با روانشناس حس راحتی کند روند درمان و کیفیت گفتگو بهبود می یابد. فن بیان مهارتی است که یک روانشناس خوب باید به خوبی آن را بیاموزند. به یاد بسپارند اصلاً درمانجو یک جلسه ی خشک و بی روح را دوست ندارد. یک روان شناس خوب کسی است که اعتماد به نفس دارد و شایستگی خود را در رفتار و گفتارش آشکار میکند .
- روان شناس باید رازنگهدار باشد.
رازداری را میتوان برجسته ترین خصوصیت یک روانشناس بالینی خوب دانست. روانشناس هیچوقت گفته ها و رازهای درمانجوی را برای افراد دیگر اشکار نمی کند. آن چه در اتاق روانشناس گفته و شنیده میشود همان جا می ماند و از اتاق بیرون نمی رود. پس چنانچه کسی پیش روانشناس برود و بگوید به همسرش خیانت کرده یا سرقت کرده نباید نگران باشد زیرا روانشناس رازنگهدار خواهد بود. تنها زمانی روانشناس گفته های مراجع را برای سایرین بیان میکند که یک مرجع قضایی مثل دادگاه برای روشن شدن یک پرونده مثل قتل به گفته ها احتیاج داشته باشد. من بر این باورم که روان شناسان در جلسه ی روان درمانی از کشیشانی که اقرار به گناهان را می شنوند هم رازدارتر هستند!
- روان شناس خوب مهارت های بین فردی خوبی دارد.
نخستین و واضح و روشن ترین مهارتی که هر روانشناسی باید داشته باشد این است که بتواند با سایرین به خوبی رابطه برقرار کند. وی به احساسات و افکار سایرین توجه میکند و با مراجع خود گرم و دوستانه برخورد میکند و در جلسه درمان بر مراجع تمرکز میکند نه خود.
- روان شناس خوب مدام به دنبال افزایش دانش و توانایی خود است.
علم روانشناسی مثل دیگر علوم هر روز شاهد پیشرفت های جدیدی است به همین علت هر روانشناسی باید خود را مم به مطالعه و اموزش مستمر برای ارتقای توانایی ها و مهارت های خود کند. پس باید به توانایی های افرادی که خود را عالم و همه چیزدان می دانند تردید کرد .
یک روانشناس باید شنونده ی خوبی باشد
- روان شناس خوب هدف های درمانی مشترکی را انتخاب میکند .
یکی از مهم ترین خصوصیت های یک روان شناس کارامد این است که با همکاری مراجع خود اهداف درمانی مشخصی را تعیین و برای دستیابی به آنها سعی کند. به عبارت دیگر، شما میدانید که قرار است در جلسات مشاوره چه هدف هایی دنبال شوند.
- روان شناس خوب توصیۀ مستقیم نمی کند.
یک روان شناس خوب در مشاوره روانشناسی به شما توصیه مستقیم نمی کند( مگر در وضعیت اضطراری) و سعی میکند توانایی حل مسأله را اموزش دهد تا خودتان بتوانید مشکلتان را حل کنید.
وی با همکاری شما مشکل مطرح شده را تحلیل و به شما کمک میکند که بهترین انتخاب را داشته باشید ولی بجای شما انتخاب نمی کند. این ضرب المثل قدیمی در جلسات مشاوره کاربرد زیادی دارد:روان شناس خوب کسی است که به شما ماهیگیری یاد بدهد نه ماهی!
- روان شناس باید شکیبا و بردبار باشد.
بگذارند درمانجو هر چقدر که می خواهد سخن بگوید روانشناس باید به یاد بیاورد که باید شنونده ی خوبی باشد برای درک مشکل مراجع و تشخیص اختلال نباید شتاب کند تعجیل کردن و کم حوصلگی را کنار بگذارد. تشخیص شتاب زده امکان دارد خطا باشد. همان گونه که میدانید بعضی از اختلالات روان شناختی نشانه های نزدیک به هم دارند پس شکیبایی رمز پیروزی است.
- روان شناس به دنبال درمان است نه درآمدزایی.
هر کسی برای طی کردن زندگی خود نیازمند این است که درامد داشته باشد روان شناسان هم بر پایه ی خدمات درمانی که به درمانجو میدهند از وی پول می گیرند. روانشناس خوب تمرکز و توجه خود را روی فرآیند درمان مراجع می گذارد نه اینکه نگاه خود را به ساعتش بیاندازد که با پایان جلسه از وی پول بخواهد.
مشاوره خانواده - این روزها کارشناس ها و روانشناس ها بسیاری توصیه می کنند که زوج های جوان قبل از آغاز زندگی مشترک حتماً مشاوره قبل از ازدواج معتمد م کنند. این توصیه از آنجا جدی شده که رسانه ها در سال های گذشته آمار نگران کننده ای را در خصوص طلاق زوجین به خصوص در 5 سال اول زندگی مشترک منتشر کرده اند. به همین دلیل است که بحث نیاز جدی به مشاوره قبل از ازدواج برای زوج های جوان مطرح می شود.
متاسفانه در کشور ما زوج ها خیلی وقت ها اطلاع کافی از مشاوره هایی که مشاوران در اختیار آنها می گذارند ندارند، یا گاهی احساس می کنند چون به حد مطلوبی از استقلال مالی و خانوادگی رسیده اند، می توانند بدون م با افراد دیگر بهترین انتخاب را داشته باشند.
عده ای هم در انتخاب مشاور اشتباه می کنند و با م دوستانشان برخی ملاک های کلیشه ای را برای همسرشان در نظر می گیرند و زمانی که دختر یا پسری با این شرایط را پیدا می کنند احساس می کنند به آن زوج رویایی رسیده اند و به صورت هیجانی دست به انتخاب می زنند.
این ملاک ها اگرچه ملاک های عرفی جامعه ما هستند ولی در عرف این ملاک ها نه به صورت جزئی بلکه به صورت کلی مورد توجه قرار گرفته است. در حالی که روانشناس یا مشاور ازدواج، همه این موارد را با فاکتورهای جزئی مورد ارزیابی قرار می دهد تا بتواند بررسی درست شخصیتی از زوجین ارائه دهد. یعنی در واقع مشاور تلاش می کند دیدگاه ها و اهداف زوجین را در زندگی مورد بررسی قرار بدهد و طرف مقابل را با این دیدگاه ها و اهداف آشنا کند.
شناخت روی این موضوعات در همان ابتدای تشکیل زندگی مشترک مهم است چون فقط با شناسایی این جزئیات است که زوج ها می توانند به نتیجه برسند که می توانند با هم ادامه مسیر بدهند یا نه. مثلا اگر زوجی می خواهند به یک هدف مشترک برسند مشاور این موضوع را طوری بررسی می کند که ببیند آیا این زوج سرعت حرکتشان برای رسیدن به آن هدف یکی هست یا خیر؛ اگر یکی نباشد توصیه می کند تا در مورد آن هدف بیشتر صحبت بکنند تا در آینده مشکلی برایشان پیش نیاید.
زن و مرد در مرحله اول به لحاظ رفتاری، خانوادگی، سبک زندگی و تحصیلات باید مورد بررسی قرار بگیرند، که اگر این مرحله مثبت بود در مراحل دیگر باید به لحاظ ذهنی، و تفکراتی که دارند بررسی شوند تا نکات مشترک و غیر مشترک ذهنی شان مشخص گردد بعد از این هم نوع نگاه به زندگی و سرگرمی و تفریحاتی که می خواهند داشته باشند و لحظات مشترکشان مورد ارزیابی قرار می گیرد. به نظرم همه اینها مرحله به مرحله است و باید به صورت اجمالی بررسی شوند.
مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند
استقلال مالی چقدر مهم است؟
استقلال مالی شرط اول ازدواج است. یعنی وقتی زوجی پیش مشاور می روند پیش فرض مشاور این است که این زوج با توجه به استقلال مالی شان تصمیم به ازدواج گرفته اند مگر اینکه خلاف این امر ثابت شود. فرهنگ عمومی خانواده های ما به گونه است که اگر زوج استقلال مالی نداشته باشد حتما دخالت های نادرست و گاه و بیگاه خانواده ها در زندگی مشترک یک زوج به وجود خواهد آمد که این موضوع می تواند به زندگی آنها لطمه بزند بنابراین ما توصیه می کنیم که زوج ها حتما قبل از ازدواج به استقلال مالی برسند و در طول زندگی مشترک این مستقل بودن را حفظ کنند.
با این اوصاف جای عشق و وابستگی های عاطفی کجاست؟ بعضی ها می گویند چون محبتی میانشان شکل گرفته و عاشق هم هستند، می توانند با مشکلات مالی بعد از ازدواج کنار بیایند. واقعیت این است که کسی منکر عشق نیست. اما مشاوران به افراد توصیه می کنند زمانی که به شدت درگیر یک رفتار عاطفی هستند تصمیم نگیرند. چون در این درگیری عاطفی نمی توانند نکات منفی را ببینند و سعی می کنند همه موضوعات منفی را توجیه کنند.
البته مشاور ازدواج هیچ وقت به شما نمی گوید که این کار را بکنید یا نکنید. وظیفه مشاور آگاه کردن است. او می گوید که نتیجه چنین ازدواجی چه خواهد بود تا شما خودتان دست به انتخاب بزنید. اما به هیچ وجه دو طرف را مجبور به انجام کاری نمی کند.
موضوعات مهمی مثل ازدواج و طلاق نگاه عاقلانه ای می خواهد. مشاوران وظیفه دارند درباره آینده ازدواج با زوج ها صحبت کنند ولی حرف را تحمیل نمی کنند. بنابراین کسانی که تصمیم به مشاوره می گیرند بهتر است که بی طرفانه به مطب مشاوره بروند و اجازه دهند تا روند مشاوره به خوبی و در مسیر خودش طی شود وگرنه دیگر نیازی به انجام مشاوره نیست.
ازدواج جداً ممنوع!
گفتیم که مشاوران هیچ وقت توصیه به عدم ازدواج نمی کنند اما این حکم، یک استثنا دارد. یعنی موارد خاص. مثلاً وقتی تست های شخصیت شناسی و. که در تمام دنیا مرسوم است را انجام می دهند و نتیجه این تست ها مناسب نیست، پیشنهاد می کنند با یک فرد مشکل دار ازدواج نکنید. کار آنها شناختن رفتارهای پنهان دو طرف است. در اکثر موارد با مشاوره می شود رفتارهای منفی را پوشش داد و یا از بین برد. اما در برخی موارد نتیجه ازدواج کاملا مشخص است.
مثلا جوانی که سوءظن دارد اصلا توصیه نمی شود ازدواج کند. مشاور با کسی در این رابطه تعارف ندارد. سوءظن با معیارهای یک ازدواج پایدار تداخل دارد. این بیماری چیزی نیست که خود طرف به آن معترف باشد. مثلا فکر می کند که دارد همسرش را در جامعه محافظت می کند در حالیکه این بیماری است و خانواده را متلاشی می کند. بنابراین اگر مشاور در بررسی های سلامت روانی و شخصیتی به چنین موارد برخورد کرد حتما درباره آینده این ازدواج شفاف سازی می کند. به همین دلیل است که توصیه می شود 6 تا 9 ماه دختر و پسر با هم در مراوده باشند و بعد از آن دوباره به مشاور مراجعه کنند.
اختلال وسواس فکری– عملی چگونه توسعه پیدا می کند؟
تحقیقات نشان می دهند که 90درصد از مردم افکاری مشابه با افکار مشکل زا در افراد وسواسی را دارند. با این حال به نظر می رسد افراد مبتلا به اختلال وسواس نسبت به افراد عادی بیشتر از این افکار رنج می کشند. در اکثر موارد افکاری که موجب نگرانی مبتلایان به اختلال وسواس را فراهم می آورد، برخلاف باورها و ارزش های آنها است. به عنوان مثال، یک فرد بسیار مذهبی از این می ترسد که کفر بگوید، یا یک مادر پرمحبت میترسد که به فرزندش آسیب برساند.
از آنجایی که افراد مبتلا به وسواس از افکار خود رنج می برند، سعی می کنند از این افکار اجتناب کنند. اغلب سعی می کنند جلوی افکار را بگیرند. مشکل اینجا است که هر چه بیشتر تلاش کنید به یک چیز فکر نکنید، در نهایت بیشتر به آن چیز فکر خواهید کرد. می توانید امتحان کنید: سعی کنید در یک دقیقه آینده به «فیل سفید» فکر نکنید. احتمال زیادی وجود دارد که اولین چیزی که به فکر شما می رسد، همان چیزی باشد که سعی دارید به آن فکر نکنید- که همان «فیل سفید» است.
" />
زمانی که افراد متوجه می شوند نمی توانند از افکار ناراحت کننده اجتناب کنند، راه های دیگری را برای کاهش اضطراب امتحان می کنند. ممکن است برخی رفتارها را انجام دهند، از قبیل شست وشو زیاد یا گفتن یک ذکر خاص. این کار معمولاً باعث کاهش اضطراب می شود. متاسفانه این آرامش موقتی است و به زودی باید این عمل را مجدداً انجام دهند تا احساس بهتری داشته باشند. به زودی آن عمل تبدیل به وسواس عملیخواهد شد.
درمان
بسیاری از افراد می توانند از پس وسواس های خود بربیایند و پیش از شدت گرفتن علائم، جلوی آنها را می گیرند. ولی در برخی از موارد، اختلال شدت می گیرد و فرد قادر نیست به تنهایی از پس آنها بربیاید. در چنین مواردی مراجعه به یک متخصص بسیار مفید است. درمان اختلال وسواس به دو صورت انجام می-شود: درمان دارویی و روان درمانی. داروهایی که بیشترین تاثیر را بر اختلال وسواس می گذارند موجب افزایش سطح سروتونین در مغز می شوند. روانپزشک شما می تواند داروی مفید برای شما را تجویز کند. توصیه می شود که دارودرمانی به همراه روان درمانی مورد استفاده قرار گیرد. برای برخی از بیماران، ترکیب دارودرمانی و روان درمانی بهترین نتیجه را به همراه دارد.
افراد مبتلا به اختلال وسواس از این می ترسند که اگر به افکاری که از آنها می ترسند فکر کنند و هیچ وسواس عملی انجام ندهند، اضطراب در آنها بیشتر و بیشتر خواهد شد، و نمی توانند این اضطراب را تحمل کنند. اغلب می ترسند که دیوانه شوند. روان درمانی به شما کمک می کند تا بیاموزید می توانید اضطراب را بدون استفاده از وسواس عملی کنترل کنید. شما راهبردهای شناختی از قبیل روش متفاوت فکر کردن را می آموزید که می توانند به شما کمک کنند اضطراب کمتری داشته باشید. همچنین می آموزید اگر به جای این که از ترس هایتان اجتناب کنید، با آنها روبرو شوید، از بین خواهند رفت. شاید باور این موضوع سخت باشد، ولی حقیقت دارد. درمانگر به شما کمک می کند تا به تدریج با چیزهایی که از آنها می ترسید روبرو شوید، تا جایی که به این اعتماد به نفس برسید که می توانید بدون استفاده از وسواس های عملی با ترس های خود روبرو شوید.
تحقیقات نشان می دهد بالغ بر 80 درصد افرادی که از روان درمانی برای اختلال وسواس فکری –عملی استفاده می کنند، بهبود متوسط تا زیاد را نشان خواهند داد. معمولاً افراد حتی پس از درمان، افکار وسواسی گاه و بیگاه و میل به آئین مندی خواهند داشت. با این حال، بیماران احساس کنترل بسیار بیشتری دارند و قادر هستند از زندگی خود لذت ببرند. تحقیقات همچنین نشان می دهند حس خوب افراد حتی پس از خاتمه درمان نیز ادامه پیدا خواهد کرد.
توجه:
پژوهشی تحت نظارت اساتید روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در حال اجرا است که به درمان این اختلال می پردازد؛ چنانچه افرادی را می شناسید که به این اختلال مبتلا هستند، می توانید برای شرکت در این پژوهش به ما معرفی کنید. شرکت در این پژوهش رایگان خواهد بود. برای آشنایی بیشتر با شرایط شرکت در پژوهش به آدرس @vasvaasi مراجعه کنید و یا با شماره زیر تماس بگیرید:
مرکز مشاوره بیدار (با مدیریت دکتر محمود گاری): 66414300 (ظرفیت محدود است)
در مورد علل به وجود آمدن وسواس و راه های پیشگیری از آن نیز در مطالب آینده بیشتر صحبت خواهیم کرد.
در جهان صنعتی امروز، تقریباً هیچ فعالیت و حرفهای یافت نمیشود که به درک و اندیشهٔ انسانی وابسته نباشد؛ در نتیجه روانشناسی با زندگی انسان مدرن پیوندی نا گسستنی ایجاد کردهاست. و کسب اطلاعات هرچه بیشتر راجع به مسائل در این زمینه میتواند بسیار مفید واقع شود.
دانستنی های جالب روانشناسی
۱ـ اگر شما اهدافتان را برای دیگران بیان کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آنها دست پیدا کنید چرا که با این کار انگیزهی خود را از دست میدهید.
۲ـ تاکنون ۴۰۰ فوبیای مختلف توسط روانشناسان شناسایی شده است.
۳ـ وقتی یک آهنگ مورد علاقه ی شماست به این دلیل است که مرتبط با یک رویداد عاطفی در زندگی شما است.
۴ـ نوع موزیکی که گوش میدهید بر درک شما از دنیای اطراف تاثیر گذار است.
۵ـ بر اساس یک مطالعه پول خرج کردن برای دیگران باعث خوشحالی بیشتری در مقایسه با پول خرج کردن برای خودتان میشود.
۶ـ کلید شادی این است که پولتان را صرف تجربه کنید نه مال و اموال.
۷ـ بر طبق یک مطالعه ی صورت گرفته ی جدید، فوبیاها ممکن است از طریق DNA به نسل های بعد افراد منتقل شوند.
۸ـ ۲۷۰ دانشمند دوباره ۱۰۰ بررسی ای که در مجلات روانشناسی برتر ۲۰۰۸ انجام شده بود را انجام دادند و فقط نیمی از آنها نتایجی مشابه نتایج قبلی را نشان دادند.
۹ـ یک اختلال روانی نادر وجود دارد که در آن افراد فکر میکنند مرده اند یا وجود ندارند.
۱۰ـ محققان در حال بحث راجع به اضافه کردن اعتیاد به اینترنت به لیست اختلالات روانی هستند.( بعدم لابد هممون معتاد حساب میشیم!!)
۱۱ـ یک ژنی وجود دارد که میتواند باعث شود اکثر اوقات منفی گرا باشید.
۱۲ـ روانشناسان ترول ها را بررسی کردند و متوجه شدند که آنها خودشیفته، روانی و سادیسمی هستند!
۱۳ـ سندروم ترومن یک اختلال روانی است که در آن بیمار معتقد است که در یک برنامه ی تلویزیونی زندگی میکند.
۱۴ـ ۶۸٪ مردم مبتلا به سندروم ویبره ی فانتوم هستند، یعنی وقتی گوشی آنها روی ویبره نیست حس ویبره دارند.
۱۵ـ سندروم پاریس یک اختلال روانشناسی است که معمولا هم متوجه ژاپنی ها میشود وموقعی اتفاق میوفتد که به پاریس میروند و میبینند آن طوری که انتظار داشتند نیست.
۱۶ـ به طور میانگین دانش آموزان دبیرستانی همان میزان اضطرابی را تجربه میکنند که بیماران روانی در سال ۱۹۵۰ تجربه میکردند.
۱۷ـ اعمال مذهبی مثل دعا کردن باعث کمتر شدن سطح پریشانی روانی میشود.
۱۸ـ هیچ شخص نابینایی تابحال به اسکیزوفرنی مبتلا نشده است.
۱۹ـ Anorexia ( بی اشتهایی بر اثر اختلالات روانی) دارای بالاترین میزان مرگ ومیر نسبت به هرگونه اختلال روانی دیگر است. ۵ تا ۲۰ درصد مبتلایان به آن جان سالم به در نمیبرند.
۲۰ـ به نظر می آید که صئاهای توهمی توسط فرهنگ های محلی شکل میگیرد. مثلا این صداها در آمریکا بسیار خشن و تهدید آمیز هستند در حالیکه درهند و آفریقا صداها ملایم و لطیف هستند.
۲۱ـ تحقیقات بر روی کمدین ها و افراد بامزه نشان میدهد که آنها دارای میانگین سطح استرس بالاتری نسبت به دیگران هستند.
۲۲ـ افسردگی حاد با افزایش روند پیری سلول ها میتواند باعث پیری بیولوژیکی زودترس تر شود.
۲۳ـ گریه کردن باعث میشود احساس بهتری پیدا کنید، استرس را کاهش میدهد و به سلامت بدن کمک میکند.
۲۴ـ قدردانی میتواند باعث افزایش ترشح دوپامین و سروتونین شود، درست مثل داروهای ضد افسردگی.
۲۵ـ ۸۲٪ مردم اگر سگشان همراهشان باشد در هنگام نزدیک شدن به افراد جذاب احساس اعتماد بنفس بیشتری دارند.
۲۶ـ زندگی در کنار دریا یا رودخانه باعث میشود آرام تر، شادتر و خلاق تر بشوید.
۲۷ـ بیشتر از یک سوم اروپایی ها دارای یک اختلال سلامت روانی هستند.
۲۸ـ بیشتر راننده ها فکر میکنند که از بقیه ی راننده ها چیره دست تر هستند.
۲۹ـ افرادی که بیشتر قسم میخورند صادق ترند.
۳۰ـ تجربه ی چیزهای جدید حس درونی ما از گذر زمان را آهسته تر میکند یعنی در واقع زمان برایمان زودتر میگذرد.
روی خاطرات بد تمرکز نکنید:
هر چه بیشتر روی چیزی تمرکز کنید که در واقع سعی دارید آن را فراموش کنید، احساسات منفی بیشتری خواهید داشت. حتی اگر تمرکز روی خلاص شدن از خاطرات بد باشد چون هنوز بر روی خاطرات ، ناخود آگاه متمرکز هستید.
برای اینکه واقعا این خاطرات بد را کنار بگذارید، باید از جلب توجه آن ها به خود صرف نظر کنید تمرکز خود را روی افکار و خاطرات مثبت تغییر دهید این قدرت را دارید که ذهن خود را آموزش دهید تا هر بار که احساس منفی می کنید به چیز شاد و زیبایی فکر کنید.
تغییر حافظه:
برای پاک کردن یک حافظه بد، سعی کنید آن را به یاد بیاورید در حالی که از خودتان لذت می برید. برای این که این کار موثر باشد، باید درد را تحمل کنید و خاطرات را به یاد آورید و شخم بزنید بنابراین احساس خوشایند را مختل نمی کند این تمرین مثبت ذهن شما را به احساس شادی و آرامش در مورد حافظه بد می کشاند کاری را انجام دهید که شما را خوشحال کند
تنظیم احساسات و واکنش های خود نسبت به حافظه:
اگر چه نمی توانید رویدادهایی را که به شما خاطرات بد می دهند تغییر دهید، اما می توانید روش خود را تغییر دهید و نسبت به آن واکنش نشان دهید. هر بار که حافظه را به یاد می آورید، احساس استرس، ترس و اضطراب دوباره ظاهر می شود زیرا به ذهن و بدن شما گفته می شود که این احساس را در نتیجه این خاطره احساس کنند.
پس چطور می توان خاطرات را محو کرد؟ برای این منظور برخی تمرینات تنفسی را امتحان کنید تا به شما در آرامش کمک کند و اجازه دهید کل بدن شما آرام شود نفس عمیق بکشید و عمیق تر دم ، بازدم انجام دهید.
انجام توصیه های مذهبی :
آزاد کردن روح اساسا یک تمرین تزکیه نفس در ذهنتان است که به شما کمک می کند یک خاطره بد را رها کنید برای اجرای یک خبر رسمی، باید حافظه بد خود را به عنوان یک عکس تصور کنید. جزئیات مربوط به عکس را با تمام خاطرات منفی از تجربیات ضربه روحی که می خواهید فراموش کنید، اضافه کنید.
خاطرات بد را با خاطرات جدید جایگزین کنید:
اگر بتوانید ذهن خود را با تجربیات مثبت پر کنید، به از بین بردن خاطرات بد کمک خواهید کرد. خاطرات جدید شما جای خاطراتی را می گیرند که شما می خواهید فراموش کنید برای انجام این کار می توانید چیزهای مختلفی را امتحان کنید، مثل درگیر شدن با یک گروه جدید از مردم، انجام یک سرگرمی جدید در هنر و ادبیات و یا حتی یک شغل جدید می توانید به ذهن خود کمک کنید که بر فعالیت های جدید متمرکز بماند
این خاطرات را برای همیشه پاک کنید:
به یاد داشته باشید که خاطرات بد شما برای همیشه می تواند با کمک یک هیپنوتیزم انجام شود هیپنوتیزم، روشی صحیح و موثر برای حذف دائمی خاطرات ناخواسته از ذهنتان است هیپنوتیزم به ذهن نیمه هشیار شما کار می کند، به جای ذهن فعال و متفکر شما، که به پاک کردن حافظه از ریشه کمک می کند.
هیپنوتراپیست ابتدا یک وضعیت بسیار آرام را در ذهن و بدن شما ایجاد خواهد کرد و سپس آن ها با شما کار خواهند کرد تا واکنش خود را به حافظه تنظیم کنید، و آن احساسات منفی که به آن متصل هستند. در پایان، پس از پردازش احساساتتان حافظه بی ربط و فراموش می شود.
فراموش کردن حافظه ناخواسته:
با سرکوب حافظه انتخابی، این تصور وجود دارد که یک فرد می تواند به طور تعمدی یک حافظه بد را با روش های درمانی خاص مسدود کند. با این حال، این روش فقط یک حافظه را سرکوب می کند، به جای آن که آن را پاک کند، بنابراین به احتمال زیاد دوباره ظاهر می گردد.
فراموشی با مواد مخدر مانند میدازولام ،تریازولام و دیازپام می تواند به ذهن شما کمک کند خاطره هایی را از دست بدهید که می خواهید فراموش کنید فراموشی ناشی از دارو اغلب زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که بی حسی یک گزینه عملی به عنوان درمان برای بیمارانی است که تحت یک روش پزشکی آسیب دیده قرار دارند.
اختلال عملکرد مولکولی مغز:
ذخیره حافظه در نتیجه الگوهای سیناپسی مغز وجود دارد تغییر الگوی مکانیسم های مولکولی مغز شما می تواند وجود حافظه را به طور کامل مختل کند و در نتیجه چنانچه در نمناک اشاره شده است به وسیله ای موثر برای نحوه پاک کردن خاطرات تبدیل شود.
فرآیند یکپارچگی حافظه را متوقف کنید:
زمانی که یک خاطره را به یاد می آورید، آخرین باری را که این رویداد را به یاد دارید را به یاد می آورید و نه خود رویداد این بهترین زمان برای تنظیم حقیقت در حافظه شماست پس هرچه سریعتر از یاداوری خاطرات بد دور شده و این فرآیند را متوقف سازید.
تکنیک های کمک به خود را امتحان کنید:
EFTs، یا تکنیک آزادی احساسی، تمرین های خود کمکی را با استفاده از تکنیک فشار روانی برای کمک به رها کردن حافظه ناخواسته بدون استفاده از دارو انجام می دهند اما اندازه گیری موفقیت این روش ها دشوار است.
حرف آخر
ساده ترین و بهترین پیشنهاد علمی و روانشناسی برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته زندگی در حال است پس برای رهای هرچه سریعتر از این خاطرات اتصال روحی روانی خود را از گذشته قطع کرده و در حال زندگی کنید.
درباره این سایت